این که می گویند: «من نمی خواستم خلق شوم. . . »، اساساً حرف غلطی است. چرا که «من» اصلاً نبودم که بخواهم خلق شوم یا نخواهم! دوست داشته باشم که خلق شوم یا دوست نداشته باشم! پس، درست نیست اگر بگویم: «من، نمی خواستم یا دوست نداشتم که خلق شوم». معلوم است که این معنای غلط را به ذهن «من» القا می کنند.

 سؤال درست این است که از خود بپرسم: «حال که خلق شدم، آیا دوست دارم که خلق شدم یا دوست ندارم؟» این یک سؤال منطقی است که خوب است هر انسان عاقلی بدان بیاندیشد و نتیجۀمنطقی و عقلی بگیرد. نه این که فقط به زبان بگوید «دوست ندارم» و بعد با تداوم تکرار این مآ یوسی را در خود ایجاد کنم یا به خود القا نمایم

بدون شک و به طور قطع و یقین هیچ انسانی نیست که «هستی یافتن»، یا همان خلق شدن را دوست نداشته باشد، بلکه همگان عاشق آن و طبعاً عاشق «هستی بخش» یعنی خدای متعال هستند. چرا که خالق کریم عشق به خود و به هستی را در فطرت همه قرار داده است و این خلقت است و تغییری هم در آن ایجاد نمی شود.

برای روشن تر شدن بحث، از «من» نوعی سؤال می کنیم: آیا عقل و فطرت و وجود تو، زیبایی را دوست دارد یا خیر؟ آیا انسانی وجود دارد که زیبایی را دوست نداشته باشد؟ البته ممکن است افراد در یافتن مصداق زیبایی تفاوت نظر و یا حتی اختلاف داشته باشند، اما هیچ کس نیست که عاشق «زیبایی» یا همان جمال نباشد. این عشق تبلور و تجلی همان عشق به «جمیل» است.

در واقع خلقت تجلی و ظهورهمان اسمای الهی است و همۀاین مظهرات، عاشق مبدأ تجلی خود هستند. این که همه عاشق کمال هستند، ریشه در عشق آنها به کمال مطلق «الله» دارد. پس همه هستی را دوست دارند. چه کسی دوست ندارد که از خاکی بی ارزش، مبدل به خلیفۀخدا بشود؟!

وَ إِذْ قَالَ رَبُّک لِلْمَلَئکةِ إِنی خَلِقُ بَشَرًا مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ * فَإِذَا سَوَّیتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِینَ» (الحجر – 28 و 29)

ترجمه: و چون پروردگارت به ملائکه گفت: می خواهم بشری از گلی خشکیده از لایه ای سیاه خلق کنم * پس چون کار او را به پایان رسانیدم و از روح خود در او دمیدم باید که برایش بسجده افتید. با این آفرینش از خاک - شایستگی مسجود بودن به فرشتگان الهی می شود.

حضرت آیت الله جوادی آملی می فرمایند: «ما همه خاک بودیم. . . اگر کسی به پشت بام خلقت برود و از بالا نگاه کند، در می یابد این پنج – شش میلیارد انسانی که اکنون روی زمین زندگی می کنند، تقریباً دو قرن پیش در همین بیابان ها و مراتع به صورت خاک بودند و دو قرن بعد هم به همان شکل خاک در خواهد آمد.

در این میان فقط یک خلفیةاللهی به انسان اضافه شده است که هرگز مرگ در آن راه ندارد. این خاک است که گاه مرده است و گاه زنده؛ وگرنه روح همیشه زنده است.

ذات اقدس الهی به یک مشت خاکی که زیر پاها بود، بهترین شرف و کرامت را عرضه کرد و اورا جانشین خود ساخت. . . » (پرسش ها و پاسخ ها، دفتر بیستم، ص 132) - پس همگان هستی را دوست دارند.

 اما اینکه «چرا خدا ما را آفرید تا گناه کرده و به جهنم رویم» نیز از القائات ابلیس ناامید است. او جهنم را بر خود حتمی کرده و می خواهد انسان ها نیز جهنم را بر خود حتمی بدانند و از خلقت و خالق خلقت بیزار شوند! چرا که بیزاری از خلقت، همان بیزاری از خالق کریم است.

خداوند متعال ما را خلق نکرده است تا گناه کنیم و به جهنم رویم. بلکه آفرید - ما به کمال برسیم و ارزش پیدا کنیم.

اصلا چرا «من» باید به شیطان اجازه دهم که به من القا کند که الا و لابد، تو به جهنم خواهی رفت! و با این القا مرا به هستی، به زندگی، به آینده، به سعادت. . . و به رحمت خدایم نا امید کند؟! باید حواسمان خیلی جمع باشد.

 به چند آیه ذیل که فقط نمونه ای از آیات زیاد مربوطه است دقت کنیم:

«هُوَ الَّذی جَعَلَکمْ خَلائِفَ فِی الْأَرْضِ فَمَنْ کفَرَ فَعَلَیهِ کفْرُهُ وَ لا یزیدُ الْکافِرینَ کفْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِلاَّ مَقْتاً وَ لا یزیدُ الْکافِرینَ کفْرُهُمْ إِلاَّ خَساراً» (فاطر - 39)

ترجمه: او کسی است که شما را در زمین جانشین قرار داد، پس هر کس کافر شود کفرش علیه خود اوست و کفر کافران نزد پروردگارشان جز خشم بیشتر اثر ندارد و کفر کافران جز خسارت و زیان نمی افزاید.

«وَ الَّذینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَمْ یصِرُّوا عَلی ما فَعَلُوا وَ هُمْ یعْلَمُونَ» (آل عمران - 135)

ترجمه: نیکان آنها (انسان ها) هستند که هر گاه کار ناشایسته از ایشان سر زند یا ظلمی به نفس خویش کنند خدا را به یاد آرند و از گناه خود به درگاه خدا توبه و استغفار کنند (که می دانند) که هیچ کس جز خدا نمی تواند گناه خلق را بیامرزد، و آنها هستند که اصرار در کار زشت نکنند چون به زشتی معصیت آگاهند.

«قُلْ یا عِبادِی الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ» (الزمر - 53)

ترجمه: بگو ای بندگانم که بر نفس خود ستم و اسراف کردید از رحمت خدا نومید مشوید که خدا تمامی گناهان را می آمرزد، زیرا او آمرزنده رحیم است.

«قُلْ إِنْ کنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی یحْبِبْکمُ اللَّهُ وَ یغْفِرْ لَکمْ ذُنُوبَکمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ» (آل عمران - 31)

ترجمه: بگو اگر خدا را دوست می دارید، پس مرا پیروی کنید تا خدا هم شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد که خدا آمرزگار و مهربان است.

پس همه بحث از عشق و محبت و کمال و زیبایی است و به محض رو کردن، خطاها نیز همه بخشیده می شود. حال با این همه اگر کسی گفت:

خدایا! من دلم نمی خواهد که از نعمات تو بهره ببرم، دوست ندارم که در مسیر درست حرکت کنم، مایلم افتان و خیزان خود را در مسیر هلاکت به آتش بیاندازم، رأفت و رحمت و کرم و جود و مغفرت تو را هم نمی خواهم! اما، تو بگو اصلاً چرا مرا خلق کردی که گناه کنم و به جهنم روم؟ دیگر مشکل خودش است و با میل و ارادۀخود این راه را می رود. این همان خطا و ابتلای شیطانی است که به انسان نیز القا می کند و اگر کسی به جای حرف خدا، حرف او را شنید و اطاعت کرد، به همان مرض دچار می گردد و به همان نتایج می رسد.

«وَ الَّذینَ کفَرُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ لِقائِهِ أُولئِک یئِسُوا مِنْ رَحْمَتی وَ أُولئِک لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ» (العنکبوت - 23) ترجمه: و کسانی که به آیات خدا و دیدار او کفر ورزیدند آنان از رحمت من مأیوسند و آنان عذابی دردناک دارند.

  خدایا مارا از این وساوس شیطانی دور نما آمین.

منبع : حوزه نت