تناقض مدعیان روشنفکری
یه عده هستند که ماه_رمضان، عاشق معده آدمها میشوند و از ضررهای روزه میگویند. بعد یک ماه، از فواید گیاهخواری میگویند.
عید قربان مدافع حقوق گوسفندها میشوند. ولی در عروسی شان چندین عدد بره_بریان نباشد عروسی شان عروسی نیست. بعد کوهنوردی صبح جمعهشان هم که کلهپاچه ترک نمیشود.
این دوستان دو تا مادر دارند که یکی زمان احمدی نژاد به خاطر نبود دارو مرده و دیگری روز عاشورا پشت ترافیک دسته عزاداری بخاطر نرسیدن به بیمارستان.
تو محرم خیلی نگران رفتگرها هستند اما در مورد رفتگرهایی که آشغالهای ورزشگاهها و سواحل و تبلیغات کاندیداهاشون و... رو جمع میکنن نظری ندارند...
در مورد پولهایی که خرج محرم میشود و نذریها هم خیلی اعتراض دارند و میگویند خرج فقرا کنید (؟!!!!) ولی سفر آنتالیاشان ترک نمیشود...
تک تکشان یک همسایه بهایی داشتند که از حق تحصیل و درمان برخوردار نبوده،
همهشان هم یا خودشان یا دوستشان یک بار رتبه دو رقمی کنکور یا نفرات برتر آزمونهای استخدامی شدند که بخاطر وجود سهمیه شهداء و ایثارگران، قبول نشدند.
مهمتر از همه اینها این که بیش از صد درصدشان یک پسرعمو یا پسردایی یا پسرعمه دارند که رئیس کل اطلاعات شهرشان است و سال ۸۸، شب انتخابات به آنها زنگ زده و گفته: «از بالا بهمون دستور رسیده رایها رو جابجا کنیم که موسوی رای نیاره».
اینها را کلا کارشان نداشته باشی