حسینیه فاطمیه کاخکی های مقیم تهران

حسینیه فاطمیه کاخکی های مقیم تهران
دراین وبلاگ برنامه ها و فعالیت های مذهبی فرهنگی سیاسی اجتماعی و... حسینیه فاطمیه کاخکی های مقیم تهران و همچنین تفسیر قرآن و روایات اهل بیت (ع) و احکام شرعی و شبهات دینی و.... ارائه می گردد.

۱۹ مطلب در تیر ۱۴۰۳ ثبت شده است

امام خمینى رحمه الله‏: عزادارى براى سیدالشهداء از افضل قربات و مایه تقویت روح ایمان و شهامت اسلامى و ایثار و فداکارى و شجاعت در مسلمین است. (1)

عزادارى و اظهار حزن و اندوه براى اهل‏بیت علیهم السلام به ویژه امام حسین علیه السلام به خصوص در روز عاشورا و نیز گریه‏کردن براى آن حضرت استحباب دارد. و جزع و بى‏تابى در مصیبت آن حضرت استثنا شده است. (2)

پرسش: زنجیرزنى به بدن آن گونه که برخى از شیعیان مى‏زنند چه حکمى دارد؟

پاسخ: اگر به نحو متعارف و به گونه‏اى باشد که از نظر عرف از مظاهر حزن و اندوه در عزادارى محسوب شود اشکال ندارد. (3)

پرسش: برهنه شدن مردان در حال سینه زدن و زنجیر زدن در منظر زنان چگونه است؟

پاسخ: بر زنان لازم است از نظر خوددارى کنند. (4) مکارم: احتیاط واجب آن است که مردان از این کار خوددارى کنند. (5) بهجت: بنا بر احتیاط واجب باید بدن خود را از نامحرم بپوشاند. (6)

پرسش: آیا ریا کردن در شعائر و عزادارى امام حسین علیه السلام جایز است؟

پاسخ: ریا در هر عبادتى حرام محسوب مى‏شود ولى تظاهر به عزادارى امام حسین علیه السلام و تعظیم شعائر دین به قصد قربت جایز بلکه مستحب است. (7) مثل این که پرداختن صدقه آشکار قربة الى الله براى تشویق دیگران مستحب است. ------------------ 1. استفتائات امام خمینى( ره)، ج 2، ص 28، س 71. 2. فرهنگ فقه، ج 3، ص 305 به نقل از التنقیح، ج 9، ص 235. 3. اجوبة الاستفتائات، آیةالله خامنه‏اى، س 1463. 4. جامع المسائل فاضل، ج 1، ص 619، س 2162. 5. استفتائات مکارم، ج 2، ص 376. 6. توضیح‏المسائل بهجت، م 1937. 7. استفتائات جدید، مکارم، ج 1، ص 504، س 1638.

احکام مناسبت ها، ص: 15

حجة الاسلام محمود اکبری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۰۳ ، ۱۰:۴۴

یکی از چیزهایی که انسان را کوچک می­ کند، این است که عجز و ایراد خود را به دیگران بگوید.

مثلاً فرض کنید انسان از نظر مالی ضعیف است؛ هرجا که می­ نشیند آن را بیان می‌کند!

یا اینکه فرض کنید بیماری دارد هر جا که می رود بیماری خود را به دیگران می­ گوید.

یا این که مثلاً با همسر خود مشکل دارد هر جا که می نشیند می‌گوید همسر ما اینطور است.

این رفتار به مرور زمان انسان را کوچک می­ کند و ارج و قرب او را از بین می­ برد.

اما در مقابل اگر انسان عجز و کمبودهای خود را به خداوند متعال و ائمه علیهم السلام بگوید بزرگ می شود.

به خداوند عرض کند که خدایا من این مشکلات را دارم؛ آن وقت این موجب قرب او می­ شود.

یکی از مصادیق این رفتار، جناب جُون غلام اباعبدالله الحسین علیه السلام است. به حضرت عرضه داشت که آقا درست است رنگ من سیاه است اما اجازه دهید در رکاب شما شهید شوم. شاید به واسطه شما عطر خوشی بگیرم و اصل و نسب پیدا کنم.

جُون به شهادت رسید. زمانی که شهدای کربلا را دفن کردند پیکر جون را پیدا نکردند. بیستم محرم مردم دیدند از صحرای کربلا نوری به سمت آسمان می‌رود.

هر چه نزدیک­تر می­ شدند دیدند بوی خوشی به مشام می‌رسد. وقتی رسیدند دیدند پیکر مطهر جون غلام اباعبدالله علیه السلام است. بعد از ده روز پیکرش نورانی شده بود و عطر خوشی گرفته بود.

کسی که عجز خود را به امام حسین علیه السلام بگوید اینطور او را می­ پذیرند.

حضرت علی علیه السلام در مناجات مسجد کوفه عجز خود را به درگاه خداوند متعال عرضه می­ کنند:

مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اَنْتَ الْمَوْلى وَاَ نَا الْعَبْدُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْعَبْدَ اِلا الْمَوْلى

مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اَنْتَ الْمالِکُ وَاَ نَا الْمَمْلُوکُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْمَمْلُوکَ اِلا الْمالِکُ

این چنین است که انسان به عظمت و بزرگی می­ رسد.

منبع : منبرک

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۰۳ ، ۱۰:۴۲

حسین کیست؟، که در عالم امکان پیغمبر اکرم میفرماید شب معراج که بالا رفتم به سقف عرش خدا اسم حسینش را نوشته بود. در میان تمام انبیاء در میان تمام اوصیاء در میان تمام عباد یک دانه اسم را خدا پسندیده صاف زده تو عرشش. گاهی شما وقتی که کسی را دوست دارید آن پدر و مادر شهیدی که فرزندش را خیلی دوست دارد عکسش را یا اسمش را با خط زیبا مینویسند تابلو درست میکنند میگذارند توی طاقچه خانه اش. اسم کس دیگری را نمینویسند. اسم استادش را نمی نویسند. اسم همسایه و رفقایش نیست اسم خواهر و برادرش نیست. از میان تمام این اسامی عشق او این ا سم فرزند شهیدش هست یا تابلو و عکس او.

پیغمبر اکرم وقتی رفته بالا نگاه میکند به سقف عرش میبیند که خدا از میان تمام انبیاء و اوصیاء از اول تا آخر انگار عشقش حسین است. «ان الحسین مصباح الهدی وسفینة النجاة» دو تا کلمه توی این روایت است «مصباح الهدی» و دیگری «سفینة النجاة» .

عربهای قدیم در حجاز کاروانهایی که در بیابانها میرفتند، روز میرفتند غروب آفتاب اول تاریکی هوا که میشد توقف میکردند. میگفتند اگر برویم راه را گم میکنیم در تاریکی شب دیگه نمیدانیم کجا هستیم. برای همین هر کجا که میرسیدند توقف میکردند. بعضی از عشائر و طایفه های عراق و حجاز می آمدند آنجایی که زندگی میکردند نزدیک ترین تپه ای که به چادرشان و به طایفه شان نزدیک بود روی این تپه یک چادر می زدند یک چراغ روشن میکردند که اگر یک کاروانی شب راه را گم کرده توی این بیابان سرگردان شده این چراغی که روی تپه است چراغ و آتش را ببیند راه را پیدا کند صاف بیاید کنار این تپه. عرب حجاز قدیم به این میگفت مصباح الهدی، چراغی که هدایتت میکرد جاده را پیدا کند. خدا این کلمه را روی سقف عرش نوشته که آیا تمام انسانهایی که در صحرای تاریک و ظلمانی دنیا سرگردان شدید و گم شدید و خودت را گم کردید میخواهی نجات پیدا کنی من یک چادر و خیمهای به پا کردم یک شعله ای نور، این نور ،اسم این نور، نورحسین است و مصباح الهدی. هر کس هر مسیری را گم کرده اینجاست.

 مسیر اخلاقی گم کردی اینجاست. مسیر فردی اخلاق فردی است توی نور سید الشهداء است، اخلاق اجتماعی گم کردی نور سید الشهداء است،اخلاق سیاسی گم کردی نور سید الشهداء است، اخلاق مالی و اقتصادی گم شده سرگردان شدی نور سید الشهداء است، هر چه میخواهی اینجاست.

واژه دوم سفینة النجاة، خدا این کلمه را چرا توی عرش نوشته، صاحب السفینة در تاریخ کیست کدام پیغمبر است؟ نوح پیغمبر، نوح صاحب السفینه است صاحب کشتی است.

تفسیر علی ابن ابراهیم قمی را ببینید سعید بن جبیر از قول امام سجاد (علیه السلام) مجموعه این کشتی جناب نوح پیغمبر وقتی که ساخته شد مجموعه این کشتی از هفتاد نفر تا هشتاد و سه یا چهار نفر بیشتر ننوشته است. کل آن جمعیتی که توانستند سوار بر این کشتی شوند و خدا به وسیله این کشتی اینها را نجات داد مثلاً شما بگویید هشتاد نفر بود.

صاحب السفینه جناب نوح پیغمبر. خیلی ها نتوانستند سوار شوند راهشان ندادند حتی فرزند خودش نتوانست سوارش بشود «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ» (هود / 46) ولش کن دورش کرد فرزندش را بعد «وَ حالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ فَکانَ مِنَ الْمُغْرَقینَ» (هود / 43) امواج او را در بر گرفت و غرق شد رفت پی کارش. جناب نوح پیغمبری که به تعبیر امام صادق (علیه السلام) بیش از دو هزار سال، دو هزار و سیصد سال عمر کرده، این آقای نوح پیغمبر با این کشتی اش که به صاحب السفینة و شیخ الأنبیاء معروف است و از همه پیامبران بیشتر عمر کرده این آقا توانست هشتاد نفر را نجات بده. اما خداوند متعال به سقف عرشش نوشته حسین سفینة النجاة است دنبال کشتی نوح نگرد، کشتی نوح هشتاد نفر نجات داد و تمام شد و رفت و بعد از آن ادامه نداشت همین هشتاد نفر. تا زمان نوح پیغمبر کل جمعیت زمین شده بود 40 هزار نفر. از مجموعه این 40 هزار نفر کشتی نوح همه هنرش که به کار گرفت هشتاد نفر سوار کرد و نجات داد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۰۳ ، ۱۰:۴۷

  بعضی از مردم جلوی خونه یا پارکینگشون نوشتن «پارک = پنچری». به‌همین خاطر هم، اگه کسی اونجا پارک کنه، پنچرش می‌کنن تا درس عبرتی باشه برای دیگران.

درحالی‌که این کار درست نیست.  ما حق نداریم ماشین دیگران رو پنچر کنیم یا خط بندازیم. اگه این کار رو کردیم، باید خسارت آسیبی رو که زدیم، بدیم.  حتی حق نداریم تابلوی «پارک = پنچری» رو اونجا نصب کنیم (از نظر قانونی، مجازات حبس داره).

البته اگه مانعی برای رفت‌و‌آمدمون ایجاد می‌شه (مثلاً دقیقاً جلوی در پارکینگ ما پارک کرده و نمی‌تونیم بیایم بیرون)، اشکالی نداره جلوگیری کنیم که کسی اونجا پارک نکنه. 

نکته: اگه عرفاً و شرعاً حقی نسبت به اون جای پارک نداریم، مثل کنار دیوار خونه‌مون، این‌جور جاها نه حق داریم مانع شیم و نه حق داریم کاری کنیم که طرف ماشینش رو برداره؛ خیابون برای همه است و هر کی زودتر بیاد، می‌تونه پارک کنه.

سایت حوزه نت، احکام شهروندی.

منبع : احکام به زبان خیلی ساده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۰۳ ، ۱۲:۰۵

حضرت مسلم بن عقیل بن ابی طالب(ع) مجاهدی مخلص، مهاجری پُرتلاش، سفیری امین، محدثی باتقوا، فقیهی بصیر، مبارزی شجاع و درخشان ترین شهید خاندان عقیل بن ابی طالب در میان 18 شهید آل عقیل در حماسه کربلاست. با توجه به موقعیت و شخصیت والای جناب مسلم بن عقیل، در این مقاله به بررسی ویژگی های درس آموز شخصیت ایشان در پرتو آیات قرآن کریم پرداخته شده است.

1. داماد خوبان

وصلت با خوبان به نیت قرارگرفتن در مسیر رشد و کمال، توفیقی الهی است.[1] قرآن کریم می فرماید: (الطَّیباتُ لِلطَّیبینَ وَ الطَّیبُونَ لِلطَّیبات)؛[2] «زنان پاک از آنِ مردان پاک، و مردان پاک از آنِ زنان پاکند!».

حضرت مسلم(ع) با رقیه دختر حضرت امیرالمؤمنین (ع)، ازدواج کرد و به افتخار دامادی، امام علی(ع) نائل شد.[3] این پیوند مبارک، جناب مسلم را بیش از گذشته در فضای معنوی و علمی خاندان وحی قرار داد و زمینه رشد او و خانواده اش به شایسته ترین وجهی فراهم شد. برای همین فرزندانش در پرتو رهنمودهای امیرالمؤمنین(ع) قرار گرفتند و در مکتب تربیتی علوی نشو و نما یافتند. به این جهت مسلم بن عقیل و فرزندانش با تمام وجود در خدمت امام حسین (ع) و عاشوراییان بودند.

داماد خوبان می شوی ای خوب شهرآرای ما خوش می روی در کوی ما خوش می خرامی سوی ما[4]

2. تربیت فرزندان عاشورایی

قرآن کریم یکی از ویژگی های عبادالرحمن را در این آیه شریفه بیان می کند: (وَ الَّذینَ یقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا منْ أَزْواجنا وَ ذُرِّیاتنا قُرَّةَ أَعْینٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً)؛[5] «و (عبادالرحمن) کسانی هستند که می گویند: پروردگارا! همسران و فرزندانی به ما عطا فرما که [به خاطر اطاعت از پروردگارشان] سبب روشنی چشمانمان شوند، و ما را پیشوای پرهیزگاران بگردان!».

با این که در تعداد و نام های فرزندان جناب مسلم بن عقیل در بین مورخین و سیره نویسان اختلاف وجود دارد، اما گزارش های رسیده نشانگر روش صحیح تربیتی جناب مسلم در رشد این فرزندان است که انسان هایی عاشق خدا و طالب شهادت در این مسیر پرورش یافته اند. داستان طفلان مسلم(ع)، نمونه ای از این تربیت صحیح است که شیخ صدوق(ره) در کتاب امالی و دیگران نیز آن را نقل نموده اند.[6]

3. سردار فاتح

از دیگر درس های مهم که جناب مسلم به می آموزد حضور با روحیه جهادی مخلصانه در میدان های نبرد جانانه با دشمنان اسلام است. قرآن کریم در مورد رزمندگان فاتح جبهه های نبرد حق علیه باطل می فرماید: (إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الَّذینَ یقاتِلُونَ فی سَبیلِهِ صفًّا کأَنهُمْ بنْیانٌ مَرْصُوص)؛[7] «خداوند کسانی را دوست می دارد که در راه او پیکار می کنند گویی بنایی آهنین اند!».

سد فولادین دشمن با هجوم ما شکست

کوه آهن می شکافد تیزی شمشیر ما[8]

شواهد تاریخی نشان می دهد که حضرت مسلم یکی از قهرمانان بی بدیل و سرداران فاتح میدان های نبرد اسلام با کفر بوده است، که به دو نمونه اشاره می شود:

الف) در فتح آفریقا

حضور جناب مسلم در فتح آفریقا، در سال ۲۱ قمری اهمیت فراوانی دارد. مسلم بن عقیل همراه با تعدادی از برادران خود ازجمله جعفر و علی(ع) در فتح شهر بَهنَساء،[9] شرکت داشت.[10] نام مسلم در این نبرد به کرّات در گزارش های مورخین به چشم می خورد.[11]

ب) در جنگ صفین

از دیگر وقایع زندگی مسلم، حضور او در جنگ صفین است. در این جنگ، امام(ع)، میمنه سپاه خود را به امام حسن (ع)، امام حسین(ع)، عبدالله جعفر و مسلم بن عقیل(ع) سپرد و در میسره نیز محمدبن حنفیه، محمدبن ابی بکر، هاشم بن عتبه (هاشم مرقال) را گمارد و قلب سپاه را نیز با عبدالله بن عباس، عباس بن ربیعه، مالک اشتر، رفاعه بن شداد بجلی، سعیدبن قیس و عدی بن حاتم آراست. هم چنین عماریاسر، عمروبن حمق، عامربن واثله کنانی و قبیصه بن جابر اسدی را در کمین جای داد.[12] رشادت های وی در این نبرد در تاریخ ثبت است. امروزه ما در کنار سفره دلاوری های این راد مردان الهی متنعم هستیم و شهیدان رشید ما هم رهرو چنین قهرمانان میدان نبردند، که زمزمه می کردند:

سمند صاعقه زین کُن، سواره باید رفت

به عرش شعله، سحر چون ستاره باید رفت

4. پیام رسان امین

رساندن پیام الهی به گوش مشتاقان حقیقت، امر خطیری است که شایستگی های ویژه ای می طلبد. قرآن کریم در مورد پیام رسانان مخلص الهی می فرماید: (الَّذینَ یبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یخْشَوْنَهُ وَ لا یخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ کفی بِاللَّهِ حسیبا)؛[13] «پیام رسانان الهی آنانی هستند که پیام های خدا را ابلاغ می کنند و [تنها] از او می ترسند، و از هیچ کسی جز خدا بیم ندارند؛ و همین بس که خداوند حسابگر [و پاداش دهنده اعمال آن ها] است!».

نامه های فراوان و فرستادگان مردم کوفه، امام حسین(ع) را برآن داشت که برای اطمینان بیش تر کسی را به کوفه بفرستد تا درباره دعوت کوفیان تحقیق کند. برای این کار امام حسین(ع)، مسلم بن عقیل را انتخاب کرد. این یار وفادار و قهرمان میدان نبرد و فضیلت، در نیمه ماه مبارک رمضان سال 60 هجری به دستور حضرت سیدالشهداء(ع) هجرت تاریخی خود را از مکه آغاز کرد.[14]

محدث قمی در این باره می گوید: «امام حسین(ع)، جواب نامه های کوفیان را نوشت و مسلم بن عقیل را فرمان داد تا به سمت کوفه سفر نماید و آن نامه را به کوفیان برساند، جناب مسلم حسب الامر آن حضرت مهیای کوفه شد. پس آن حضرت را وداع کرده از مکه بیرون شد. موافق بعضی کلمات، مسلم نیمه رمضان المبارک از شهر مکه بیرون شد و پنجم شوال المعظّم در کوفه وارد شد.»[15] ایشان برای به انجام رساندن دستور امامِ خود راهی کوفه شد. ره توشه او ایمان و اخلاق و نامه سالار شهیدان(ع) به سران کوفه بود. امام حسین(ع) در آن نامه نوشته بودند:

«این نامه ای است از حسین بن علی به گروهی از مؤمنان و مسلمانان کوفه! پس از ستایش خداوند متعال؛ همانا هانی و سعید نامه های شما را نزد من آوردند و این دو نفر آخرین پیک های شما برای من بودند. من تمام آن چه را که نوشته های شما دربرگرفته بود فهمیدم. گفتار همه شما این بود که ما امام و پیشوایی نداریم، به سوی ما بشتاب؛ شاید خداوند متعال ما را به دست تو هدایت کند. من نیز، برادرم و پسر عمویم و فرد مورد اعتمادم، مسلم بن عقیل، را به سوی شما می فرستم. اگر او پس از ارزیابی اوضاع کوفه به من گزارش دهد که رأی و نظر شما همان است که در نامه هایتان نوشته اید و منتظرم هستید، سریع به سوی شما خواهم آمد. ان شاءاللَّه. به جان خودم سوگند، امامت و رهبری جامعه جز برای کسی که به کتاب خدا عمل کند، طبق آن حکومت کند، عدالت را به پا دارد، دین خدا را بطلبد و خود را به خدا تسلیم نماید، شایسته نیست. والسلام».[16]

امام حسین(ع)، این نامه را به دست مسلم‎ بن عقیل سپردند و به او توصیه فرمودند: «من تو را به سوی کوفه می فرستم و این ها که می بینی نامه های کوفیان است. زود است خداوند آن چه را نسبت به تو دوست دارد و به آن خشنود است به انجام رساند. امیدوارم من و تو در جایگاه والای شهیدان قرار بگیریم! در سایه لطف و برکات خداوند حرکت کن تا به کوفه داخل شوی و هرگاه به آنجا رسیدی در خانه مطمئن ترین اهل آن شهر منزل کن و مردم را برای پیروی از من دعوت کن و از اطاعت آل ابی سفیان برحذر دار. اگر احساس کردی مردم همگی مرا می خواهند و در بیعت با من یک دل و یک زبان اند، به من گزارش کن تا طبق اطلاعات تو عمل کنم؛ ان شاءالله تعالی».[17]

جناب مسلم در پی این مأموریت خطیر، از مکه خارج شد و به مدینه آمد و از آنجا دو نفر را به عنوان راهنما با خود همراه کرد.[18] او ابتدا مخفیانه به مدینه رفت و مرقد مطهر نبوی(ص) را زیارت کرد و در مسجدالنبی(ص) دو رکعت نماز خواند. آنگاه، مخفیانه با بستگانش وداع کرد و شبانه راه عراق را در پیش گرفت و با عزم و اراده ای راسخ، به سوی هدف بلند خویش شتافت.[19]

5. پیشاهنگ قیام حسینی

از ویژگی های بارز حضرت مسلم(ع)، گام نهادن در راهی دشوار و سخت بود. آن گرامی به عنوان پیشاهنگ قیام حسینی (ع)، به سوی مردمی حرکت می کرد که سابقه خوبی در وفاداری به اهل بیت (ع) نداشتند، اما بر این باور بود که در راه حق، به کمی یاور و اندک بودن نیرو نباید توجه کرد؛ چراکه خداوند متعال در پیامی کوتاه وحیاتی به پیامبرش فرمود: (قُلْ إِنَّما أَعِظُکمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مثْنی وَ فرادی)؛[20] «بگو: شما را فقط به یک پند موعظه می کنم این که برای خدا قیام کنید، دونفر، یا تنها».

به طورکلی کار برای خدا، به اراده ای قوی و ایمانی عمیق نیاز دارد. امیرمؤمنان(ع)، در این باره فرمودند: «اَیها الناس لاتستَوحِشُوا فی طَریقِ الهُدی لِقلَّة اَهلِهِ فَاِنَّ الناسَ قَد اجتَمَعوُا عَلی مائِدَةٍ شِبعُها قَصیرٌ وَ جُوعُها طویلٌ؛[21] ای مردم، در پیمودن راه حق، از اندکی اهل حق نهراسید. همانا اکثریت مردم بر سر سفره ای گرد آمده اند که سیری آن کوتاه مدت و گرسنگی اش دراز و طولانی است».

خدای متعال در قرآن از انسان های حق جویی سخن می گوید که به تنهایی به مصاف اهل باطل رفته و با ایمانی راسخ، اعتقادات نادرست مشرکین را مورد هجوم قرار داده اند.

پیامبران، اولیاء الهی، مصلحان اجتماعی و رهبران دلسوز، همواره یکه و تنها قیام کرده اند، اما با باورهای عمیقی که داشته اند به اهداف بلند خود دست یافته اند. امام حسین(ع) نیز به تنهایی و با یارانی اندک قیام کرد. آن حضرت بر این باور بود که اکثریت مردم، و در رأس آنان نخبگان سیاسی - اجتماعی، افرادی عافیت طلب اند و دین خدا را نمی شود به آنان سپرد و به انتظار همکاری شان نشست. آن بزرگوار می فرمودند: «النَّاسُ عَبِیدُ الدُّنْیا وَ الدِّین لَعقٌ عَلَی أَلْسِنَتِهِمْ یحُوطُونَهُ مَا دَرَّت معَایشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیانُونَ؛[22] مردم بندگان دنیا هستند و دین لقلقه زبان آن هاست. به دور دین تا آنجا گرد می آیند که دنیایشان در رفاه باشد، اما اگر با سختی و گرفتاری آزموده شوند، تعداد دینداران اندک خواهد بود».

6. سالار خط شکن

شاه شمشاد قدان، خسرو شیرین دهنان

که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان[23]

در فرهنگ قرآن، خط شکن بودن انسان های صالح و انبیاء الهی مورد توجه قرار گرفته است. قرآن می فرماید: (فَقالَ الْمَلَأُ الَّذینَ کفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُکمْ یریدُ أَنْ یتَفَضَّلَ علَیکمْ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَنْزَلَ مَلائِکةً ما سَمِعْنا بهذا فی آبائِنَا الْأَوَّلین)؛[24] «اشراف کافر قوم نوح به مردم گفتند: این مرد کسی نیست جز بشری هم چون شما. او می خواهد بر شما برتری جوید [و خود را در جامعه مطرح کند]. اگر خدا می خواست [پیامی بفرستد]، فرشتگانی نازل می کرد، که ما چنین حرکتی را هرگز در نیاکان و پدران خود ندیده ایم».

آنان نه تنها انسان های خط شکن در صف مبارزه حق علیه باطل را نمی پذیرفتند، آنان را با توسل به اتهامات گوناگون از جامعه طرد می کردند و می گفتند: (إِنْ هُوَ إِلاَّ رَجُلٌ به جُنَّةٌ)؛[25] «او شخص دیوانه ای است که از روی جنون به این کارها دست می زند».

ایستادن در صف مقدم جبهه حق، سعه صدر و شکیبایی می طلبد؛ چراکه آلام روحی و ضربات روانی آن سخت تر از تحمل زخم های جسمی است. در مورد حضرت مسلم نیز این مسأله تحقق یافت؛ زیرا هنگامی که یک تنه خط باطل بنی امیه را شکست، به جنون و سفاهت و جهل و نفاق و تفرقه افکنی متهمش کردند.[26]

امام حسین(ع)، هنگامی که خبر شهادت مسلم بن عقیل را شنیدند، بر او درود فرستادند و با دیدگانی اشک بار فرمودند: «رَحِمَ اللَّهُ مُسْلِماً فَلَقَدْ صَارَ إِلَی رَوْحِ اللَّهِ وَ رَیحَانِهِ وَ تَحِیتِهِ وَ رِضْوَانِهِ أَمَا إِنَّهُ قَدْ قضَی ما عَلَیهِ وَ بَقِی مَا عَلَینَا؛[27] خدا مسلم را رحمت کند! او به سوی آسایش الهی و ملکوت عطرآگین و بهشت و خشنودی خدا سفر کرد. اما! او تکلیف خود را انجام داد و هنوز تکلیف ما باقی است».

7. سبقت در سختی ها

خداوند متعال از پیشروان و سبقت گیرندگان هجرت و نصرت در راه دین ابراز رضایت کرده و پیروزی همیشگی آنان را بشارت داده و از برندگان چنین مسابقه ای به نحو شایسته ای تجلیل به عمل آورده است: (وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تجْری تحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً ذلِک الْفَوْزُ الْعَظیمُ)؛[28] «خداوند از پیشگامان نخستین از مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آن ها پیروی کردند، خشنود گشت و آن ها از او خشنود شدند. باغ هایی در بهشت برای آن ها فراهم ساخته که نهرها از زیر درختانش جاری است. جاودانه در آن خواهند ماند و این همان پیروزی بزرگ است».

طبق این بینش قرآنی، پیشگامان هجرت و جهاد و شهادت کسانی هستند که با اشتیاق کامل سختی ها و زحمات پاسداری از دین خدا را به جان می خرند و به بالاترین درجات در نزد خداوند می رسند.

سفیر عاشورا و پیشگام کاروان اباعبدلله الحسین(ع) با آغوش باز به استقبال سختی ها و مشقت های راه خدا رفت و در سختی ها از عاشورائیان پیشی گرفت. او از همان روز جدایی از رهبر خویش به انواع سختی ها و مشکلات دچار شد؛ برخی از راه ها را چندین بار طی نمود؛ به گرسنگی و تشنگی و سرگردانی مبتلا شد؛ راهنمایان او از تشنگی جان سپردند و خود او با زحمات فراوان به محلی به نام مضیق رسید. او از پانزدهم رمضان تا پنجم شوال، سختی های فراوانی را تحمل کرد تا این که در روز پنجم شوال به منزل مختاربن ابی عبیده ثقفی وارد شد. بعد از آن نیز، تا نهم ذی الحجه، شصت و پنج روز از بحرانی ترین و مشکل ترین روزهای زندگی خود را گذراند؛ اما چون هجرت او در راه خدا و به فرمان حجت الهی بود، هیچ گونه تزلزل و تردیدی در پیمودن راه حق به دل راه نداد.

8. وفای به عهد

از مهم ترین ویژگی های مردان الهی وفای به عهد و پافشاری بر پیمان هایی است که آن ها را تعهد کرده اند.

خداوند متعال انسان های شایسته را با ویژگی وفاداری توصیف کرده و در ستایش دارندگان این خصلت پسندیده فرموده است: (وَ الْموفُونَ بعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حینَ الْبَأْسِ أُولئِک الَّذینَ صَدَقُوا وَ أُولئِک هُمُ الْمُتَّقُونَ)؛[29] «آنان که به عهد و پیمان خود، وفا می کنند و در برابر محرومیت ها و سختی ها و در میدان های جنگ استقامت به خرج می دهند، این ها کسانی هستند که راست می گویند [گفتار و رفتارشان یکی است] و پارسایان حقیقی همین ها هستند».

ما چو پیمان با کسی بستیم، دیگر نشکنیم

گر همه زهر است، چون خوردیم ساغر نشکنیم[30]

خداوند متعال وفاداران را در ردیف بهترین دوستان خدا قرار داده و به صراحت اعلام داشته است که:(بَلی مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ وَ اتَّقی فَإِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُتَّقینَ)؛[31] «آری، کسی که به پیمان خود وفا کند و پرهیزگاری پیشه نماید [خدا او را دوست می دارد؛ زیرا] خداوند پرهیزگاران را دوست دارد».

هنگامی که لشکریان ابن زیاد حضرت مسلم(ع) را در منزل طوعه محاصره کردند، آن حضرت با اراده ای فولادین به آنان حمله کرد و این رجز را خواند که حاکی از ایمان و استقامت او در راه حق بود:

هُوَ الْمَوْتُ فَاصْنَعْ وَیک مَا أَنْتَ صَانِعٌ

فَأَنْتَ بِکأْسِ الْمَوْتِ لَا شک جَارِعٌ

فَصَبِّرْ لِأَمْرِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ

فَحُکمُ قَضَاءِ اللَّهِ فِی الْخَلْقِ ذَائِع[32]

ای مسلم، این مرگ است. هر چه می خواهی بکن. بدون تردید جام مرگ را خواهی نوشید. در راه انجام فرمان خدا پایدار و شکیبا باش که حکم خدا در میان بندگان همواره جاری است.

ایشان بعد از امان یافتن از دشمن نیز در ادامه رجز خود به پیمان مقدسش اشاره کرده و به انجام آن سوگند یاد نمود:

أَقْسَمْتُ لَا أُقْتَلُ إِلَّا حُرّاً

وَ إِنْ رَأَیتُ الْمَوْتِ شیئاً نکراً

أَکرَهُ أَن أُخْدَعَ أَوْ أُغَرَّا

کلُّ امْرِئٍ یوْماً یلَاقِی شَرّاً

أَضْرِبُکمْ وَ لَا أَخَافُ ضَرّاً

ضَرْبَ غُلَامٍ قَطُّ لَمْ یفِرَّا[33]

سوگند خورده ام و پیمان بسته ام که جز آزادانه و جوانمردانه کشته نشوم، گر چه مرگ را امر ناخوشایندی ببینم.خوف آن دارم که به من دروغ گفته یا فریبم داده باشند، اما بالاخره هر شخصی روزی مرگ را ملاقات خواهد کرد. ای مردمان پیمان شکن، من با شما می جنگم و از هیچ گرفتاری واهمه ندارم، همان جوانمردی که هرگز اندیشه فرار ندارد.

پیش ما رسم شکستن نبود عهد و وفا را

الله الله تو فراموش مکن صحبت ما را

گر سرم می رود از عهد تو سرباز نپیچم

تا بگویند پس از من که به سر برد وفا را[34]

9. جوانمردی

خدای متعال اصحاب کهف را جوانمردان با ایمانی معرفی می کند که ایمانشان را خدای متعال افزایش داد و می فرماید: (إِنهَّمْ فِتْیةٌ ءَامَنُواْ برَبِّهِمْ وَ زِدْنَاهُمْ هُدًی)؛[35] «آن ها جوانمردانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند، و ما بر هدایتشان افزودیم». از درخشان ترین فضایل مسلم بن عقیل، همین روحیه جوانمردی، فتوت، پاسداری از فضائل اخلاقی و انسانی و بزرگواری اوست. یکی از جلوه های بارز این خصلت زیبا، هنگامی بود که آن بزرگوار از حمله غافلگیرانه به ابن زیاد در منزل هانی خودداری کرد و در پاسخ شریک بن اعور که به او گفت: چرا ابن زیاد را رها کردی، درحالی که می توانستی به راحتی از شر او خلاص شوی؟ فرمود:

اولاً: همسر هانی مرا قسم داد که ابن زیاد را در خانه او نکشم؛

ثانیاً؛ ما خانواده ای هستیم که از مکر و حیله بیزاریم: «انّا اهْلُ بَیتٍ نَکرَهُ الْغَدْرَ؛[36] ما خاندانی هستیم که از مکر گریزانیم»؛

ثالثاً؛ به یادم آمد که پیامبر اکرم(ص) فرموده است: «الْإِیمانَ قیدَ الْفَتْک؛[37] ایمان مانع حمله غافلگیرانه است»؛

رابعاً؛ این گونه کشتن ها به دور از جوانمردی و فتوّت است و این کار انسان های عاجز و ناتوان است.[38]

استاد مطهری(ره) می نویسد: «آل علی(ع) همان طورکه با مخالفین خود از لحاظ مقصد و هدف فرق داشتند، از نظر استخدام وسیله و سبب نیز فرق داشتند. آن ها هر وسیله ای را برای رسیدن به هدف به کار نمی بردند، به عنوان مثال معاویه به مسموم کردن -که یکی از اعمال ناجوانمردانه دنیاست - متوسل می شد. او امام حسن(ع) و مالک اشتر نخعی و سعدوقاص و حتی عبدالرحمن بن خالد را، که بهترین دوستش بود و چشم به خلافت معاویه بعد از او داشت، مسموم کرد. وی می گفت: خداوند لشکریانی از عسل زهرآلود دارد. ولی آل علی (ع) از به کاربردن این وسایل امتناع داشتند؛ زیرا با مقصدشان که اشاعه فضیلت بود منافات داشت. مسلم بن عقیل حاضر نشد ابن زیاد را در خانه هانی با حیله و غافل گیرانه بکشد و گفت: «انّا اهْلُ بیتٍ نکرَهُ الْغدْرَ؛ ما خاندانی هستیم که از مکر گریزانیم».

مسلم بن عقیل هنگامی که متوجه شد ابن زیاد، هانی را دستگیر کرده و اراده قتل او را دارد، با عده ای به دارالعماره حمله کرد و ابن زیاد و همراهانش را به مبارزه رودررو و مردانه دعوت کرد.[39]

مسلم بن عقیل این شیوه انسانی را از پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت آن حضرت آموخته بود. در سیره آن بزرگواران مکر و حیله راه نداشت و آنان برای رسیدن به مقاصد عالیه انسانی، هرگز از وسیله های غیر انسانی و رذیلانه بهره نمی گرفتند. داستان مبارزه علی(ع) با عمربن عبدود شاهد روشنی بر این ادعا و محبت امام حسین(ع) نسبت به لشگریان حُر از دیگر کرامات اهل بیت(ع) در میدان های انسانیت و اخلاق است.

10. عشق به شهادت

جناب مسلم(ع) این پیام قرآنی را به شایسته ترین صورت معنا کرد که: (وَ مَن یقَاتِلْ فی سَبِیلِ اللَّهِ فَیقْتَلْ أَوْ یغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا)؛[40] «و آن کسی که در راه خدا بجنگد و کشته شود یا پیروز گردد، پاداش بزرگی به او خواهیم داد».

بهترین و زیباترین هدیه الهی به انسان های وارسته را می توان شهادت و جانبازی در راه حق دانست؛ زیرا شهادت بهترین و مقدس ترین نوع مرگ است. شهادت مرگ معمولی یا هلاکت کورکورانه نیست، بلکه به فرموده استاد مطهری(ره): «فدا کردن آگاهانه تمام هستی خود است در راه هدف مقدس».[41]

صدرالمتألهین می گوید:

آنان که ره دوست گزیدند همه

در کوی شهادت آرمیدند همه

در معرکه دو کون فتح از عشق استهرچند سپاه او شهیدند همه

حضرت علی(ع) در مورد ارزش و جایگاه شهادت می فرمایند: «إِنَّ أَفْضَلَ الْمَوْتِ الْقَتْلُ وَ الَّذِی نَفْسِی بِیدِهِ لَأَلْفُ ضَرْبَةٍ بِالسَّیفِ أَهْوَنُ عَلَی مِنْ مِیتَةٍ عَلَی فِرَاش؛[42] بهترین نوع مرگ شهادت در راه خداست. قسم به خدایی که جانم در دست اوست، کشته شدن با هزار ضربه شمشیر در راه خدا، برایم شیرین تر و راحت تر از مرگ در بستر بیماری است».

عشق به شهادت در مکتب اهل بیت(ع) یک فرهنگ جاافتاده است. امام حسین(ع) بارها مراتب شهادت طلبی خویش را اعلام کرده بود. آن حضرت هنگام اعزام حضرت مسلم به مصاف دشمن نیز برای او آرزوی شهادت کرده بود: «أَنَا أَرْجُو أَن أَکون أَنَا وَ أَنْتَ فی دَرَجَةِ الشُّهَداءِ؛[43] امیدوارم من و تو در زمره شهدا و در جایگاه آنان باشیم».

مسلم بن عقیل عاشق جانبازی در راه حق بود. او بعد از مقاومت سرسختانه و رشادت های بی نظیری که در برابر نیروهای ابن زیاد از خود نشان داد و در مقابل نیروهای ستمگر ابن زیاد پایداری نمود، بالاخره در روز چهارشنبه نهم ذی الحجه سال 60 هجری قمری، در روز عرفه به شهادت رسید.[44]

ارباب مقاتل برای جناب مسلم بن عقیل، فرزندانی را ذکر کرده اند که همگی در حماسه عاشورا به مقام شامخ شهادت نائل شده اند و علاوه برآن برادران و برادرزادگان جناب مسلم نیز در این ایثارگری و فداکاری مخلصانه به طورگسترده شرکت نموده اند، که عبارت اند از:

الف) فرزندان

احمدبن مسلم بن عقیل بن ابی طالب(ع)، عبداللّه بن مسلم بن عقیل بن ابی طالب، محمدبن مسلم بن عقیل، ابراهیم بن مسلم بن عقیل،[45] ابوعبداللّه بن مسلم بن عقیل،[46] عبدالرحمن بن مسلم بن عقیل، مسلم بن مسلم بن عقیل،[47] عبیدالله بن مسلم بن عقیل.[48]

ب) برادران

عبدالرحمن بن عقیل بن ابی طالب، جعفربن عقیل بن ابی طالب، عبدالله بن عقیل، ابراهیم بن عقیل، ابوسعید بن عقیل،[49] جعفربن عقیل بن ابی طالب،[50] موسی بن عقیل بن ابی‎طالب.[51]

ج) برادرزاده ها

محمدبن ابی سعیدبن عقیل بن ابی طالب، احمد بن محمدبن عقیل.[52]

اینان گروهی از شهیدان آل عقیل در انقلاب عاشوراست که جان خود را فدای راه الله و اهداف مقدس امام حسین (ع) کرده اند.

غیر از ویژگی هایی که برای شخصیت حضرت مسلم بن عقیل برشمردیم، صفات برجسته دیگری نیز وجود دارد که حق جویی و باطل ستیزی؛ گذشتن از جلوه های زیبای زندگی در اوج جوانی؛ امین و مورد اعتماد سالار شهیدان (ع) بودن؛ شجاعت و صلابت؛ عبادت و تعهد؛ صبر و استقامت؛ صداقت در رفتار و گفتار؛ سعه صدر و حسن تدبیر؛ آگاهی از معارف اسلامی و مسائل سیاسی و... ازجمله آن هاست. در مورد عظمت مسلم نوشته اند: «مسلم بن عقیل به وفور عقل و علم و تدبیر و صلاح و سداد و شجاعت ممتاز بود».[53] مسلم بن عقیل، اولین شهید راه امام حسین(ع)، آنچنان بزرگواری و عظمت دارد که عبارت را گنجایش توصیف آن نیست. گفتیم که مسلم درگذشته نیز در رکاب علی(ع) در جنگ صفین دوشادوش حسین(ع) و عبدالله جعفر عظمت و دلاوری خود را به اثبات رسانده بود.[54]

پی نوشت ها:

[1] البته اگر قصدی الهی در میان نباشد ممکن است نتیجه عکس شود.

[2] نور / 26.

[3] تاریخ الأمم و الملوک، ابوجعفر محمدبن جریر طبری، دارالتراث العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۳۵۹؛ إعلام الوری، فضل بن حسن طبرسی، انتشارات اسلامیه، تهران، چاپ اول، 1390ق، ج۱، ص۳۹۷.

[4] دیوان شمس تبریزی، جلال الدین محمد بلخی، امیرکبیر، تهران، 1363ش، غزلیات، غزل31.

[5] فرقان / 74.

[6] الامالی، محمدبن علی بن بابویه شیخ صدوق، کتابچی ، تهران، 1376ش، صص۸۳-۸۸؛ مقتل الحسین، موفق بن احمد خوارزمی، نشر مفید، قم، ج۲، صص۵۴ -۵۸؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۰۰.

[7] صف / 4.

[8] نصرالله مردانی.

[9]  «بَهنَساء»، نام منطقه ای در آفریقای شمالی است. این سرزمین منطقه ای پهناور و حاصل خیز در مصر و واقع در کرانه باختری رود نیل است. در آن سرزمین بقعه ای وجود داشته که مردم آن سامان، آن را محل اقامت حضرت عیسی(ع) و مادرش می انگاشتند. معجم البلدان، شهاب الدین ابوعبدالله یاقوت بن عبدالله الحموی الروحی، دارصادر، بیروت، 1399ق، ج1، ص516.برخی از مفسرین می گویند آیه 50 سوره مبارکه مؤمنون: (وَ جَعَلْنَا ابنَ مرْیمَ وَ أُمَّهُ ءَایةً وَ ءَاوَینَاهُمَا إِلی رَبْوَةٍ ذَات قرَارٍ وَ مَعِین)؛ «و ما فرزند مریم [عیسی] و مادرش را آیت و نشانه ای قرار دادیم؛ و آن ها را در سرزمین مرتفعی که دارای امنیت و آب جاری بود جای دادیم». واقدی، فتوح الشام، محمدبن عمر واقدی، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1417ق، ج2، ص213.

[10] الشهید مسلم بن عقیل، صص76-77.

[11] فتوح الشام، ج2، صص233 و 304.

[12] مناقب آل ابی طالب(ع)، عبدالله بن شهر آشوب مازندرانی، بیروت، ذوی القربی، بیروت، 1421ق، ج3، ص197؛ لسان المیزان، احمدبن حجر عسقلانی، مؤسسه اعلمی، بیروت، 1406ق، ج5، ص310؛ الشهید مسلم بن عقیل، ص75.

[13] احزاب / 39.

[14] فرسان الهیجاء، ذبیح اﷲ محلّاتی، مرکز نشر کتاب، تهران، 1390ق، ج2، ص68؛ مروج الذهب، علی بن الحسین بن علی المسعودی، دارالفکر، بیروت، 1409ق، ج2، ص86؛ منتهی الامال، شیخ عباس قمی، دلیل ما، قم، ١٣٧٩ش، ج 1، ص 306.

[15] منتهی الامال، ج1، ص306.

[16]  «مِنَ الْحُسَین بْنِ عَلی اِلَی اْلَمَلأِ مِنَ الْمُسْلِمینَ وَ المؤمِنینَ اَمّا بَعدُ فَاِنَّ هانیاً وَ سَعیداً قَدَّما عَلی بِکتُبِکم وَ کانا آخِرَ مَن قَدِمَ عَلی مِن رُسُلِکم وَ قَد فَهِمتُ کلَّ الَّذی اقتَصعتُم وَ ذَکرتم وَ مَقالَةُ جُلِکم اَنَّهُ لّیسّ لّنا اِمامٌ فَاقبِل لَعَلَّ اللّهَ اَن یحمَعنا بِک عَلَی الهُدی وَ اَنَا باعِثٌ اِلیکم اِلیکم اَخی وَ ابنَ عَمّی وَ یقَتی مِن اَهل بَیتی مْسلِم بن عقیل فَاِن کتَبِ اِلی بانَّهُ قد اجتَمعَ رَأی مَلاِئکم وَ ذَوی الفَضلِ مِنکم عَلی مثل ما قدَمت بِهِ رُسُلُکم وَ تَواتَرت بِهِ کتُبِکم اَقدَمُ اَلیکم وَ شکاً ان شاءَاللَّه وَ لَعَمری مَا الِامامُ اِلا الحاکم القائِمُ بِالقِسطِ الدائِنُ بدینِ اللهِ الحابِسُ نَفسَهُ علی ذات اللَّه والسلام». مناقب آل ابی طالب(ع)، ج4، ص 90؛ بحارالانوار، ج44، ص334.

[17] کلمات الامام الحسین(ع)، گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم(ع)، نشر معروف، قم، 1416ق، ص314؛ فرهنگ سخنان امام حسین (ع)، محمد دشتی، نشر مشهور، قم،1380ق، ص404.

[18] تاریخ طبری، ج4، ص258.

[19] العوالم، عبدالله بحرانی اصفهانی، مؤسسه امام مهدی(عج)، قم، چاپ اول، 1407ق، ص184.

[20] سباء / 46.

[21] نهج البلاغه، سیدمحمدبن حسین رضی، ترجمه: محمد دشتی، انتشارات لاهیجی، تهران، 1379ش، خطبه201.

[22] بحارالانوار، ج44، ص382.

[23] حافظ.

[24] مؤمنون / 24.

[25] همان / 25.

[26] الارشاد، محمدبن محمد مفید، مؤسسه آل البیت(ع)، نشر کنگره مفید، قم، 1413ق، ج2، ص56؛ مقاتل الطالبین، ابوالفرج اصفهانی، مؤسسه دارالکتاب، قم، 1385ش، ص 67.

[27] بحارالانوار، ج44، ص372.

[28] توبه / 100.

[29] بقره / 177.

[30] وحشی بافقی.

[31] آل عمران / 76.

[32] مناقب آل ابی طالب(ع)، ج 4، ص93؛ بحارالانوار، ج44، ص354.

[33] همان.

[34] سعدی، دیوان اشعار، غزلیات، غزل6.

[35] کهف / 13.

[36] إحقاق الحق و إزهاق الباطل، قاضی نور الله تستری، ج33، ص178.

[37] بحارالانوار، ج44، ص344.

[38] همان، ج44، ص344؛ فرسان الهیجاء، ج2، ص69.

[39] حماسه حسینی، شهید مرتضی مطهری، نشر صدرا، تهران، 1397ش، ج3، ص119.

 الامام الصادق، أسد حیدر، المجمع العالمی لأهل البیت (ع)، 1425ق، ص108.

[40] نساء / 74.

[41] قیام و انقلاب مهدی(عج)، شهید مرتضی مطهری، نشر صدرا، تهران، 1375ش، ص86.

[42] الکافی، محمدبن یعقوب کلینی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج5، ص53.

[43] مقتل الحسین (ع)، موفق بن احمد خوارزمی، انوارالهدی، قم، 1423ق، ج1، ص196.

[44] الارشاد، شیخ محمدبن محمدبن نعمان مفید، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، 1413ق، ج2، ص66.

[45] این دو برادر (محمد و ابراهیم)، معروف به طفلان مسلم هستند که یک سال بعد از شهادت امام حسین(ع)، از زندان ابن زیاد فرار کردند و توسط یکی از کوفیان به شهادت رسیدند.

[46] در زیارت ناحیه مقدّسه آمده: اَلسَّلامُ عَلَی عَبْدِاللّهِ بْنِ مُسْلم بن عقیل وَ لَعَنَ اللّهُ قْاتِلَهُ وَ رامِیهُ عَمْرِوبْنِ صَبیحِ صَیدَاوِی.

[47] پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، صص 63 و 91 و 335 و 241 و 247 و 358.

[48] در زیارت ناحیه مقدّسه امام زمان(عج) از او چنین یاد شده است: اَلسَّلامُ عَلَی عُبْیدُاللّهِ بْنِ مُسْلم بن عقیل وَ لَعَنَ اللّهُ قْاتِلَهُ وَ رامِیهُ عَمْرِوبْنِ صَبیحِ صَیدَاوِی.

[49] پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، صص 63 و 241 و 247.

[50] وی پس از شهادت عبداللّه بن مسلم عازم میدان شد و این رجز را خواند: «اَنَا الْغُلامُ الأبْطَحِی الطّالِبی...»؛ و پس از جنگی دلیرانه و کشتن تعدادی از سپاه دشمن، سرانجام، خود به وسیله بشربن سوط‍ به شهادت رسید. در زیارت ناحیه چنین آمده: السَّلامُ عَلی جَعْفَرِبْنِ عَقیلٍ، لَعَنَ اللّه قاتِلَهُ وَرامِیهُ بِشْرَبْنَ خُوط‍.

[51] موسی پس از شهادت برادرش جعفربن عقیل در برابر دشمن ایستاد و چنین رجز خواند: «یا معْشَرَ الْکهُوِل و الشُبّاِن اَضْرِبُکمْ بالسَّیفِ و الِسّنان...»؛ او بعد از به هلاکت رساندن 30 تن به شهادت رسید. پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، ص367.

[52] ابصار العین فی انصار الحسین(ع)، شیخ محمد سماوی، زمزم هدایت، قم، 1384ش، ص219؛ پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، ص90.

[53] منتهی الامال، ج1، ص303.

[54] معجم رجال الحدیث، ج19، ص166.

منبع : پایگاه اطلاع رسانی حوزه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۰۳ ، ۱۰:۲۷

  سوره هل اتی، گواهی بزرگ بر فضیلت اهل بیت علیهم السلام

إنَّ الْأَبْرارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْسٍ کانَ مِزاجُها کافُوراً (۵) عَیْناً یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ یُفَجِّرُونَها تَفْجِیراً (۶) یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً (۷) وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً (۸) إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً (۹) إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً (۱۰) فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِکَ الْیَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَهً وَ سُرُوراً (۱۱) (سوره انسان یا هل اتی، آیات ۵ تا ۱۱)

ترجمه:  ابرار (نیکان) از جامى مى ‏نوشند که با عطر خوشى آمیخته است.  از چشمه ‏اى که بندگان خاص خدا از آن مى ‏نوشند، و از هر جا بخواهند آن را جارى مى‏ سازند!  آنها به نذر خود وفا مى‏ کنند، و از روزى که عذابش گسترده است مى‏ ترسند.  و غذاى (خود) را با اینکه به آن علاقه (و نیاز) دارند به مسکین و یتیم و اسیر مى‏ دهند.  (و مى‏ گویند:) ما شما را براى خدا اطعام مى‏ کنیم و هیچ پاداش و تشکرى شما نمى‏ خواهیم.  ما از پروردگارمان خائفیم در آن روز که عبوس و شدید است.  از این رو خداوند آنها را از شر آن روز نگه مى‏ دارد و از آنها استقبال مى‏ کند در حالىکه شادمان و مسرورند.

شأن نزول:  ابن عباس مى‏ گوید: حسن و حسین (علیهما السلام) بیمار شدند. پیامبر (ص) با جمعى از یاران به عیادتشان آمدند، و به على (ع) گفتند: اى ابو الحسن! خوب بود نذرى براى شفاى فرزندان خود مى‏کردى.  على و فاطمه سلام الله علیهما و فضه که خادمه آنها بود، نذر کردند که اگر آنها شفا یابند سه روز روزه بگیرند (طبق بعضى از روایات حسن و حسین (ع) نیز گفتند ما هم نذر مى‏کنیم روزه بگیریم).  چیزى نگذشت که هر دو شفا یافتند، در حالى که از نظر مواد غذایى دست خالى بودند؛ على علیه السلام سه من جو قرض نمود، و فاطمه سلام الله علیها یک سوم آن را آرد کرد و نان پخت.  هنگام افطار سائلى بر در خانه آمد و گفت: السلام علیکم اهل بیت محمد (ص) ”سلام بر شما اى خاندان محمد! مستمندى از مستمندان مسلمین هستم، غذایى به من بدهید خداوند به شما از غذاهاى بهشتى مرحمت کند. آنها همگى مسکین را بر خود مقدم داشتند، و سهم خود را به او دادند و آن شب جز آب ننوشیدند.  روز دوم را هم چنان روزه گرفتند و موقع افطار وقتى که غذا را آماده کرده بودند (همان نان جوین)، یتیمى بر در خانه آمد. آن روز نیز ایثار کردند و غذاى خود را به او دادند (بار دیگر با آب افطار کردند و روز بعد نیز روزه گرفتند).  در سومین روز اسیرى به هنگام غروب آفتاب بر در خانه آمد باز سهم غذاى خود را به او دادند. هنگامى که صبح شد على علیه السلام دست حسن و حسین علیهما السلام را گرفته بود و خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند. هنگامى که پیامبر (ص) آنها را مشاهده کرد دید از شدت گرسنگى مى‏لرزند!  فرمود: این حالى را که در شما مى‏بینم براى من بسیار گران است. سپس برخاست و با آنها حرکت کرد، هنگامى که وارد خانه فاطمه سلام الله علیها شد، دید در محراب عبادت ایستاده، در حالى که از شدت گرسنگى شکم او به پشت چسبیده، و چشم هایش به گودى نشسته، پیامبر (ص) ناراحت شد.  در همین هنگام جبرئیل نازل گشت و گفت اى محمد! این سوره را بگیر، خداوند با چنین خاندانى به تو تهنیت مى‏گوید، سپس سوره” هل اتى” را بر او خواند (بعضى گفته ‏اند که از آیه” ان الْأَبْرارَ” تا آیه کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً که مجموعا هیجده آیه است در این موقع نازل گشت).

منبع: تفسیر نمونه، جلد ‏۲۵، صفحه ۳۴۴ ” الغدیر” جلد ۳ صفحه ۱۰۷ تا ۱۱۱ و در کتاب” احقاق الحق” در جلد ۳ صفحه ۱۵۷ تا ۱۷۱ حدیث فوق از ۳۶ نفر از دانشمندان و علماى اهل سنت با ذکر ماخذ نقل شده است.

نکته:

به گفته جمعى از دانشمندان اسلامى از جمله” آلوسى” مفسر معروف اهل سنت، بسیارى از نعمت هاى بهشتى در این سوره برشمرده شده است ولى از” حور العین” که غالبا در قرآن مجید در عداد نعمت هاى بهشتى آمده مطلقا سخنى مطرح نیست، ممکن است این امر به خاطر نزول این سوره درباره فاطمه زهرا و همسر و فرزندانش مى‏باشد که به احترام بانوى اسلام ”حضرت فاطمه” ذکرى از” حور” به میان نیامده!

منبع: روح المعانى، جلد ۲۹، صفحه ۱۵۸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۰۳ ، ۱۱:۰۹

  علم آموزی در پیری  قال رسول الله صلى الله علیه و آله:  مَن لَم یَطلُبِ العِلمَ صَغیرا فَطَلَبَهُ کَبیرا فَماتَ، ماتَ شَهیدا

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمودند:  هر که در دوران خردسالى علم نیاموزد و در بزرگسالى دنبال آن رود و [در ضمن تحصیل علم] بمیرد، شهید مرده است.

منبع: میزان الحکمه، جلد ۵، صفحه ۴۶۲، روایت ۹۲۵۷ 

داستان:  «سکّاکى» مردى فلزکار و صنعتگر بود. توانست با مهارت و دقت، دواتى بسیار ظریف با قفلى ظریف‌تر بسازد که لایق تقدیم به پادشاه باشد. انتظار همه گونه تشویق و تحسین از هنر خود داشت. با هزاران امید و آرزو آن را به پادشاه عرضه کرد. در ابتدا همان طورى که انتظار مى‏رفت مورد توجه قرار گرفت، اما حادثه‏اى پیش آمد که فکر و راه زندگى سکاکى را به کلى عوض کرد.  در حالى که شاه مشغول تماشاى آن صنعت بود و سکاکى هم سرگرم خیالات خویش، خبر دادند عالمى (ادیب یا فقیهى) وارد مى‏شود. همین که او وارد شد، شاه چنان سرگرم پذیرایى و گفتگوى با او شد که سکاکى و صنعت و هنرش را یکباره از یاد برد. مشاهده این منظره تحولى عمیق در روح سکاکى به وجود آورد.  دانست که از این کار تشویق و تقدیرى که مى‏بایست نمى‏شود و آن همه امیدها و آرزوها بى‏موقع است. ولى روح بلندپرواز سکاکى آن نبود که بتواند آرام بگیرد. حالا چه بکند؟ فکر کرد همان کارى را بکند که دیگران کردند و از همان راه برود که دیگران رفتند. باید به دنبال درس و کتاب برود و امیدها و آرزوهاى گمشده را در آن راه جستجو کند. هرچند براى یک عاقل مرد که دوره جوانى را طى کرده، با طفلان نورس همدرس شدن و از مقدمات شروع کردن کار آسانى نیست، ولى چاره‏اى نیست، ماهى‏ را هر وقت از آب بگیرند تازه است.  از همه بدتر اینکه وقتى که شروع به درس خواندن کرد، در خود هیچ گونه ذوق و استعدادى نسبت به این کار ندید. شاید هم اشتغال چندین ساله او به کارهاى فنى و صنعتى ذوق علمى و ادبى، او را جامد کرده بود. ولى نه گذشتن سن و نه خاموش شدن استعداد، هیچ کدام نتوانست او را از تصمیمى که گرفته بود باز دارد. با جدیت فراوان مشغول کار شد، تا اینکه اتفاقى افتاد:  آموزگارى که به او فقه شافعى مى‏آموخت، این مسأله را به او تعلیم کرد: «عقیده استاد این است که پوست سگ با دبّاغى پاک مى‏شود.»  سکاکى این جمله را ده ها بار پیش خود تکرار کرد تا در جلسه امتحان خوب از عهده برآید، ولى همین که خواست درس را پس بدهد این‏طور بیان کرد: «عقیده سگ این است که پوست استاد با دباغى پاک مى‏شود.»  خنده حضار بلند شد. بر همه ثابت شد که این مرد بزرگسال که پیرانه سر هوس درس خواندن کرده به جایى نمى‏رسد. سکاکى دیگر نتوانست در مدرسه و در شهر بماند، سر به صحرا گذاشت. جهان پهناور بر او تنگ شده بود. از قضا به دامنه کوهى رسید، متوجه شد که از بلندی قطره قطره آب روى صخره‏اى مى‏چکد و در اثر ریزش مداوم، صخره را سوراخ کرده است. لحظه‏اى اندیشید و فکرى مانند برق از مغزش عبور کرد، با خود گفت: دل من هر اندازه غیرمستعد باشد از این سنگ سخت‏تر نیست. ممکن نیست مداومت و پشتکار بى‏اثر بماند. برگشت و آن قدر فعالیت و پشتکار به خرج داد تا استعدادش باز و ذوقش زنده شد. عاقبت یکى از دانشمندان کم نظیر ادبیات گشت.

منبع: مجموعه ‏آثار استاد شهید مطهرى، جلد ‏۱۸ (داستان و راستان)، صفحه ۳۲۵

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۰۳ ، ۱۱:۰۵
اِنَّ مَثَلَ عیسی عِنْدَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ* الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُنْ مِنَ الْمُمْتَرینَ* فَمَنْ حآجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْنآءَنا وَ أَبْنآءَکُمْ وَ نِسآءَنا وَ نِسآءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَی الْکاذِبین   سوره آل عمران آیات 59 - 61
خلاصه داستان مباهله61673273309209284004.jpg

 

بی‏ شک داستان عیسی نزد خدا مانند داستان آدم است که او را از خاک آفرید سپس به او گفت: باش پس موجود شد. حق از سوی پروردگار توست پس، از شک‏ کنندگان نباش. پس هر کس با تو درباره او (عیسی) پس از دانشی که بر تو آمده ستیز کند، پس بگو: بیایید فرزندان ما و فرزندان شما و زنان ما و زنان شما و جانهای ما و جانهای شما را بخوانیم سپس مباهله (دعا و زاری) کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار بدهیم.

گروهی از مسیحیان نجران همراه با چند تن از علما و اسقفهایشان مانند «عاقب» و «سید» برای تحقیق پیرامون حضرت محمد صلی ‏الله‏ علیه ‏و‏آله و مباحثه و مناظره با او به مدینه آمدند. آنها به خدمت پیامبر رسیدند و مناظره را شروع کردند، آنها ضمن سخنان خود عیسی علیه‏السلام را پسر خدا معرفی نمودند و دلیل آنها همان تولد عیسی بدون پدر بود.

خداوند در پاسخ آنها اظهار می‏دارد که داستان عیسی نزد خداوند همچون داستان آدم است که او را از خاک آفرید، یعنی اگر عیسی پدر نداشت آدم هم پدر و مادر نداشت و اگر بنا باشد که عیسی را به خاطر آن ویژگی پسر خدا بدانند، باید درباره آدم نیز چنین عقیده‏ای داشته باشید، بلکه آدم اولی است. درحالی که هر دو نفر مخلوق خدا هستند و خداوند با قدرت خود آنها را به طور غیر معمول آفریده است.

من قیافه ‏هایی را می‏بینم که اگر از خدا بخواهند که کوه را از جای خود بکَند، کوه کنده می‏شود، با آنان مباهله نکنید که هلاک می‏شوید و تا روز قیامت یک نصرانی در روی زمین پیدا نمی‏شود. و پیامبر گفته بود: به خدا قسم اگر مباهله می‏کردند، به صورت میمون و خوک مسخ می‏شدند و در میان آتش می‏سوختند و سالی نمی‏گذشت مگر اینکه تمام نصاری هلاک می‏شدند.

خداوند پس از بیان این مطلب مهم، جهت آرامش خاطر پیامبر اسلام، او را به این خطاب مفتخر می‏سازد که حق از جانب پروردگار توست و تو از شک‏ کنندگان نباش. البته پیامبر در حق و حقیقت شک نداشت واین خطاب تنها برای آرامش دل او و داشتن اطمینان بیشتر نازل شده است تا هرگز در برابر مسیحیان نجران که با آن حضرت مباحثه و مناظره می‏کردند، کم نیاورد.

وفد نجران این پاسخ را که واقعاً مستدل و منطقی بود نپذیرفتند و لذا پیامبر به دستور خداوند، آنها را به «مباهله» دعوت کرد. به این صورت که آنها عزیزان خود مانند فرزندان و زنان و جانهایشان را بخوانند و اینها نیز چنین کنند و روبروی هم قرار بگیرند و هر دو گروه دست به دعا بردارند و در پیشگاه خدا تضرع و زاری نمایند و طرف دیگر را نفرین کنند و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار بدهند.

این عمل را «مباهله» می‏گفتند و اگر با شرایط خاص خود انجام می‏گرفت، طرفی که ناحق بود گرفتار نفرین می‏شد و عذاب الهی بر آنان نازل می‏گشت و مسلم است تنها کسانی به مباهله حاضر می‏شوند که به عقیده خود اطمینان کامل داشته باشند.

وقتی پیامبر آنها را به مباهله دعوت کرد و آنها اطمینان خاطر و ثبات قدم پیامبر را دیدند از او یک شب مهلت خواستند تا در این‏باره بیندیشند. آنها به قرارگاه خود برگشتند و راجع به پیشنهاد پیامبر با همدیگر مشورت کردند. اسقف بزرگ آنها گفت:

فردا بنگرید اگر محمد با نزدیکان و خانواده خود برای مباهله آمد، از مباهله با او خودداری کنید ولی اگر با اصحاب خود آمد با او مباهله کنید.

فردای آن روز حضرت محمد صلی‏ الله ‏علیه ‏و‏آله را دیدند که همراه با حسن و حسین علیهماالسلام به عنوان فرزندان؛ و فاطمه زهرا علیهاالسلام به عنوان زنان؛ و علی علیه‏السلام به عنوان جان پیامبر برای مباهله می‏آید. نصاری از ترکیب این گروه پرسیدند، به آنها گفته شد آن مرد علی‏ بن‏ ابیطالب است که داماد پیامبر و عزیزترین شخص پیش اوست و آن دو کودک حسن و حسین نوه‏ های پیامبر هستند و آن زن دختر پیامبر است که بسیار دوستش می‏دارد.

ابوحارثه اسقف وفد نجران که این منظره را دید، گفت:

به خدا قسم که همانند پیامبران به مباهله آمده است و چون به او گفتند که مباهله را شروع کند گفت:

من در برابر این چهره ‏ها جرئت مباهله ندارم و می‏ترسم راستگو باشد که در این صورت اگر مباهله کنم یک سال نمی‏گذرد مگر اینکه در دنیا هیچ نصرانی پیدا نمی‏شود. آنگاه خطاب به پیامبر اسلام گفت: ای ابوالقاسم ما با تو مباهله نمی‏کنیم و با تو مصالحه می‏کنیم.

این بود که صلحنامه‏ای میان دو طرف نوشته شد و طبق آن، نصارای نجران متعهد شدند که هر سال دوهزار دست لباس که هر یک به قیمت تقریبی چهل درهم باشد به مسلمانان بدهند و نیز اگر جنگی اتفاق افتاد سی عدد زره جنگی و سی عدد نیزه و سی رأس اسب به عنوان امانت در اختیار مسلمانان قرار بدهند که پس از جنگ به خودشان عودت داده شود.

روایت شده است که اسقف نجران گفته بود:

من قیافه‏ هایی را می‏بینم که اگر از خدا بخواهند که کوه را از جای خود بکَند، کوه کنده می‏شود، با آنان مباهله نکنید که هلاک می‏شوید و تا روز قیامت یک نصرانی در روی زمین پیدا نمی‏شود. و پیامبر گفته بود: به خدا قسم اگر مباهله می‏کردند، به صورت میمون و خوک مسخ می‏شدند و در میان آتش می‏سوختند و سالی نمی‏گذشت مگر اینکه تمام نصاری هلاک می‏شدند.

و نیز روایت شده که گروه نصاری به نجران برگشتند. چندی نگذشت که عاقب و سید خدمت پیامبر رسیدند و مسلمان شدند و هدایایی به آن حضرت تقدیم کردند.

در اینجا به ذکر چند نکته می‏پردازیم:

1. مباهله، مخصوص پیامبر نبود و در هر زمان کسی که به مرام و عقیده ‏خود اطمینان کامل دارد، می‏تواند مباهله کند و البته در موضوعات کوچک نباید مباهله کرد، بلکه مباهله مخصوص موارد مهمی است که اساس دین در خطر باشد.

2. هر چند که در آیه شریفه، «نسائنا» و «انفسنا» به صورت جمع آمده ولی به اجماع مفسران، پیامبر خدا فاطمه زهرا علیهاالسلام را به عنوان مصداق «نسائنا» و علی بن ابیطالب علیه‏السلام را به عنوان مصداق «انفسنا» آورد و این منقبتی عظیم و فضیلتی بزرگ برای حضرت علی علیه‏السلام است که پیامبر از او به عنوان جان خود یاد می‏کند و هیچ کس جز علی این فضیلت را ندارد.

این منقبت برای اهل بیت علاوه بر منابع شیعی، در بیشتر روایات اهل سنت هم نقل شده است که دو نمونه آن نقل می‏شود:

عامربن سعد می‏گوید: وقتی این آیه (آیه مباهله) نازل شد، پیامبر صلی ‏الله‏ علیه ‏و‏آله علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم‏السلام را خواند و گفت:

«خدایا اینها اهل بیت من هستند » (1)

 

از سُدِّی در تفسیر آیه (تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم) نقل شده که پیامبر صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله دست حسن و حسین و فاطمه علیهم‏السلام را گرفت و به علی علیه‏السلام گفت: تو هم با ما بیا او هم با آنها خارج شد ولی نصاری در آن روز نیامدند و گفتند ما می‏ترسیم که این شخص پیامبر باشد و دعای پیامبر مانند دیگران نیست و لذا آن روز نیامدند و پیامبر صلی ‏الله‏ علیه ‏و‏آله فرمود: اگر می‏آمدند، آتش می‏گرفتند. پس با پیامبر مصالحه کردند... (2)

 

3 ـ نجران نام شهری در یمن بود که مرکز مسیحیان آن منطقه بود و در آنجا معبدی داشتند که مورد احترام همه مسیحیان بود و به آنجا کعبه نجران می‏گفتند و راهبان واسقفهای بزرگ نصارای منطقه در آنجا بودند و هیئتی که به مدینه برای دیدار با حضرت محمد صلی ‏الله ‏علیه‏ و‏آله آمد از علمای همانجا بودند و به طوری که دیدیم، حاضر به مباهله نشدند و با پیامبر مصالحه کردند.

نپذیرفتن واقعیت و خیالپردازی افسردگی را به دنبال دارد

علی علیه‏السلام می‏فرماید:

«واقعیت را بپذیر و از خیالپردازری و دلواپسی پرهیز کن که ناامید می‏شوی و از تلاش باز می‏مانی و افسردگی تو را فرا می‏گیرد».

«ایّاک والجَزَع فانّه یقطعُ الأمل و یضعف العمل و یورث الهمَّ» (3)
منبع: تبیان

 

پی نوشت:

حاکم نیشابوری، المستدرک، ج 3 ص 150

تفسیر طبری (جامع البیان) ج 3 ص 300

میزان الحکمة، ترجمه سید رضا شیخی، ج3، ش  3773

منبع : http://www.masjedkh.ir/fa_ir/site/view/id/458

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۰۳ ، ۰۹:۵۵

با توجه به نزدیکی انتخابات ریاست جمهوری جهت کمک به انتخاب اصلح چند اصل از قانون اساسی تقدیم می شود .

اصل۱۱۳

 

پس‏ از مقام‏ رهبری‏ رییس‏ جمهور عالیترین‏ مقام‏ رسمی‏ کشور است‏ و مسئولیت‏ اجرای‏ قانون‏ اساسی‏ و ریاست‏ قوه‏ مجریه‏ را جز در اموری‏ که‏ مستقیما به‏ رهبری‏ مربوط می‏ شود، بر عهده‏ دارد.

اصل۱۱۴

 

رییس‏ جمهور برای‏ مدت‏ چهار سال‏ با رای‏ مستقیم‏ مردم‏ انتخاب‏ می‏ شود و انتخاب‏ مجدد او به‏ صورت‏ متوالی‏ تنها برای‏ یک‏ دوره‏ بلامانع است‏.

اصل۱۱۵

 

رییس‏ جمهور باید از میان‏ رجال‏ مذهبی‏ و سیاسی‏ که‏ واجد شرایط زیر باشند انتخاب‏ گردد: ایرانی‏ الاصل‏، تابع ایران‏، مدیر و مدبر، دارای‏ حسن‏ سابقه‏ و امانت‏ و تقوی‏، مومن‏ و معتقد به‏ مبانی‏ جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏ و مذهب‏ رسمی‏ کشور.

اصل۱۱۶

 

نامزدهای‏ ریاست‏ جمهوری‏ باید قبل‏ از شروع‏ انتخابات‏ آمادگی‏ خود را رسما اعلام‏ کنند. نحوه‏ برگزاری‏ انتخاب‏ رییس‏ جمهوری‏ را قانون‏ معین‏ می‏ کند.

اصل۱۱۷

 

رییس‏ جمهور با اکثریت‏ مطلق‏ آرا شرکت‏ کنندگان‏ انتخاب‏ می‏ شود، ولی‏ هر گاه‏ در دوره‏ نخست‏ هیچیک‏ از نامزدها چنین‏ اکثریتی‏ بدست‏ نیاورد، روز جمعه‏ هفته‏ بعد برای‏ بار دوم‏ رای‏ گرفته‏ می‏ شود. در دور دوم‏ تنها دو نفر از نامزدها که‏ در دور نخست‏ آرا بیشتری‏ داشته‏ اند شرکت‏ می‏ کنند، ولی‏ اگر بعضی‏ از نامزدهای‏ دارنده‏ آرا بیشتر، از شرکت‏ در انتخابات‏ منصرف‏ شوند، از میان‏ بقیه‏، دو نفر که‏ در دور نخست‏ بیش‏ از دیگران‏ رای‏ داشته‏ اند برای‏ انتخاب‏ مجدد معرفی‏ می‏ شوند.

اصل۱۱۸

 

مسئولیت‏ نظارت‏ بر انتخابات‏ ریاست‏ جمهوری‏ طبق‏ اصل‏ نود و نهم‏ بر عهده‏ شورای‏ نگهبان‏ است‏ ولی‏ قبل‏ از تشکیل‏ نخستین‏ شورای‏ نگهبان‏ بر عهده‏ انجمن‏ نظارتی‏ است‏ که‏ قانون‏ تعیین‏ می‏ کند.

اصل۱۱۹

 

انتخاب‏ رییس‏ جمهور جدید باید حداقل‏ یک‏ ماه‏ پیش‏ از پایان‏ دوره‏ ریاست‏ جمهوری‏ قبلی‏ انجام‏ شده‏ باشد و در فاصله‏ انتخاب‏ رییس‏ جمهور جدید و پایان‏ دوره‏ ریاست‏ جمهوری‏ سابق‏، رییس‏ جمهور پیشین‏ وظایف‏ رییس‏ جمهوری‏ را انجام‏ می‏ دهد.

اصل۱۲۰

 

هر گاه‏ در فاصله‏ ده‏ روز پیش‏ از رای‏ گیری‏ یکی‏ از نامزدهایی‏ که‏ صلاحیت‏ او طبق‏ این‏ قانون‏ احراز شده‏ فوت‏ کند، انتخابات‏ به‏ مدت‏ دو هفته‏ به‏ تاخیر می‏ افتد. اگر در فاصله‏ دور نخست‏ و دور دوم‏ نیز یکی‏ از دو نفر حایز اکثریت‏ دور نخست‏ فوت‏ کند، مهلت‏ انتخابات‏ برای‏ دو هفته‏ تمدید می‏ شود.

اصل۱۲۱

 

رییس‏ جمهور در مجلس‏ شورای‏ اسلامی‏ در جلسه‏ ای‏ که‏ با حضور رییس‏ قوه‏ قضاییه‏ و اعضای‏ شورای‏ نگهبان‏ تشکیل‏ می‏ شود به‏ ترتیب‏ زیر سوگند یاد می‏ کند و سوگندنامه‏ را امضا می‏ نماید. بسم‏ الله‏ الرحمن‏ الرحیم‏ "من‏ به‏ عنوان‏ رییس‏ جمهور در پیشگاه‏ قرآن‏ کریم‏ و در برابر ملت‏ ایران‏ به‏ خداوند قادر متعال‏ سوگند یاد می‏ کنم‏ که‏ پاسدار مذهب‏ رسمی‏ و نظام‏ جمهوری‏ اسلامی‏ و قانون‏ اساسی‏ کشور باشم‏ و همه‏ استعداد و صلاحیت‏ خویش‏ را در راه‏ ایفای‏ مسئولیتهایی‏ که‏ بر عهده‏ گرفته‏ ام‏ به‏ کار گیرم‏ و خود را وقف‏ خدمت‏ به‏ مردم‏ و اعتلای‏ کشور، ترویج‏ دین‏ و اخلاق‏، پشتیبانی‏ از حق‏ و گسترش‏ عدالت‏ سازم‏ و از هر گونه‏ خودکامگی‏ بپرهیزم‏ و از آزادی‏ و حرمت‏ اشخاص‏ و حقوقی‏ که‏ قانون‏ اساسی‏ برای‏ ملت‏ شناخته‏ است‏ حمایت‏ کنم‏. در حراست‏ از مرزها و استقلال‏ سیاسی‏ و اقتصادی‏ و فرهنگی‏ کشور از هیچ‏ اقدامی‏ دریغ نورزم‏ و با استعانت‏ از خداوند و پیروی‏ از پیامبر اسلام‏ و ائمه‏ اطهار علیهم‏ السلام‏ قدرتی‏ را که‏ ملت‏ به‏ عنوان‏ امانتی‏ مقدس‏ به‏ من‏ سپرده‏ است‏ همچون‏ امینی‏ پارسا و فداکار نگاهدار باشم‏ و آن‏ را به‏ منتخب‏ ملت‏ پس‏ از خود بسپارم‏."

اصل۱۲۲

 

رییس‏ جمهور در حدود اختیارات‏ و وظایفی‏ که‏ به‏ موجب‏ قانون‏ اساسی‏ و یا قوانین‏ عادی‏ به‏ عهده‏ دارد در برابر ملت‏ و رهبر و مجلس‏ شورای‏ اسلامی‏ مسئول‏ است‏.

اصل۱۲۳

 

رییس‏ جمهور موظف‏ است‏ مصوبات‏ مجلس‏ یا نتیجه‏ همه‏ پرسی‏ را پس‏ از طی‏ مراحل‏ قانونی‏ و ابلاغ‏ به‏ وی‏ امضا کند و برای‏ اجرا در اختیار مسئولان‏ بگذارد.

اصل۱۲۴

 

رییس‏ جمهور می‏ تواند برای‏ انجام‏ وظایف‏ قانونی‏ خود معاونانی‏ داشته‏ باشد. معاون‏ اول‏ رییس‏ جمهور با موافقت‏ وی‏ اداره‏ هیات‏ وزیران‏ و مسئولیت‏ هماهنگی‏ سایر معاونتها را به‏ عهده‏ خواهد داشت‏.

اصل۱۲۵

 

امضای‏ عهدنامه‏ ها، مقاوله‏ نامه‏ ها، موافقت‏ نامه‏ ها و قراردادهای‏ دولت‏ ایران‏ با سایر دولتها و همچنین‏ امضای‏ پیمان‏ های‏ مربوط به‏ اتحادیه‏ های‏ بین‏ المللی‏ پس‏ از تصویب‏ مجلس‏ شورای‏ اسلامی‏ با رییس‏ جمهور یا نماینده‏ قانونی‏ او است‏.

اصل۱۲۶

 

رییس‏ جمهور مسئولیت‏ امور برنامه‏ و بودجه‏ و امور اداری‏ و استخدامی‏ کشور را مستقیما بر عهده‏ دارد و می‏ تواند اداره‏ آنها را به‏ عهده‏ دیگری‏ بگذارد.

اصل۱۲۷

 

رییس‏ جمهور می‏ تواند در موارد خاص‏، بر حسب‏ ضرورت‏ با تصویب‏ هیات‏ وزیران‏ نماینده‏، یا نمایندگان‏ ویژه‏ با اختیارات‏ مشخص‏ تعیین‏ نماید. در این‏ موارد تصمیمات‏ نماینده‏ یا نمایندگان‏ مذکور در حکم‏ تصمیمات‏ رییس‏ جمهور و هیات‏ وزیران‏ خواهد بود.

اصل۱۲۸

 

سفیران‏ به‏ پیشنهاد وزیر امور خارجه‏ و تصویب‏ رییس‏ جمهور تعیین‏ می‏ شوند. رییس‏ جمهور استوارنامه‏ سفیران‏ را امضا می‏ کند و استوارنامه‏ سفیران‏ کشورهای‏ دیگر را می‏ پذیرد.

اصل۱۲۹

 

اعطای‏ نشانهای‏ دولتی‏ با رییس‏ جمهور است‏.

اصل۱۳۰

 

رییس‏ جمهور استعفای‏ خود را به‏ رهبر تقدیم‏ می‏ کند و تا زمانی‏ که‏ استعفای‏ او پذیرفته‏ نشده‏ است‏ به‏ انجام‏ وظایف‏ خود ادامه‏ می‏ دهد.

اصل۱۳۱

 

در صورت‏ فوت‏، عزل‏، استعفا، غیبت‏ یا بیماری‏ بیش‏ از دو ماه‏ رییس‏ جمهور و یا در موردی‏ که‏ مدت‏ ریاست‏ جمهوری‏ پایان‏ یافته‏ و رییس‏ جمهور جدید بر اثر موانعی‏ هنوز انتخاب‏ نشده‏ و یا امور دیگری‏ از این‏ قبیل‏، معاون‏ اول‏ رییس‏ جمهور یا موافقت‏ رهبری‏ اختیارات‏ و مسئولیتهای‏ وی‏ را بر عهده‏ می‏ گیرد و شورایی‏ متشکل‏ از رییس‏ مجلس‏ و رییس‏ قوه‏ قضاییه‏ و معاون‏ اول‏ رییس‏ جمهور موظف‏ است‏ ترتیبی‏ دهد که‏ حداکثر ظرف‏ مدت‏ پنجاه‏ روز رییس‏ جمهور جدید انتخاب‏ شود، در صورت‏ فوت‏ معاون‏ اول‏ و یا امور دیگری‏ که‏ مانع انجام‏ وظایف‏ وی‏ گردد و نیز در صورتی‏ که‏ رییس‏ جمهور معاون‏ اول‏ نداشته‏ باشد مقام‏ رهبری‏ فرد دیگری‏ را به‏ جای‏ او منصوب‏ می‏ کند.

اصل۱۳۲

 

در مدتی‏ که‏ اختیارات‏ و مسئولیتهای‏ رییس‏ جمهور بر عهده‏ معاون‏ اول‏ یا فرد دیگری‏ است‏ که‏ به‏ موجب‏ اصل‏ یکصد و سی‏ و یکم‏ منصوب‏ می‏ گردد، وزرا را نمی‏ توان‏ استیضاح‏ کرد یا به‏ آنان‏ رای‏ عدم‏ اعتماد داد و نیز نمی‏ توان‏ برای‏ تجدید نظر در قانون‏ اساسی‏ و یا امر همه‏ پرسی‏ اقدام‏ نمود.

اصل۱۳۳

 

وزرا توسط رییس‏ جمهور تعیین‏ و برای‏ رفتن‏ رای‏ اعتماد به‏ مجلس‏ معرفی‏ می‏ شوند با تغییر مجلس‏، گرفتن‏ رای‏ اعتماد جدید برای‏ وزرا لازم‏ نیست‏. تعداد وزیران‏ و حدود اختیارات‏ هر یک‏ از آنان‏ را قانون‏ معین‏ می‏ کند.

اصل۱۳۴

 

ریاست‏ هیات‏ وزیران‏ با رییس‏ جمهور است‏ که‏ بر کار وزیران‏ نظارت‏ دارد و با اتخاذ تدابیر لازم‏ به‏ هماهنگ‏ ساختن‏ تصمیم‏ های‏ وزیران‏ و هیات‏ دولت‏ می‏ پردازد و با همکاری‏ وزیران‏، برنامه‏ و خط مشی‏ دولت‏ را تعیین‏ و قوانین‏ را اجرا می‏ کند. در موارد اختلاف‏ نظر و یا تداخل‏ در وظایف‏ قانونی‏ دستگا ه‏ های‏ دولتی‏ در صورتی‏ که‏ نیاز به‏ تفسیر یا تغییر قانون‏ نداشته‏ باشد، تصمیم‏ هیات‏ وزیران‏ که‏ به‏ پیشنهاد رییس‏ جمهور اتخاذ می‏ شود لازم‏ الاجرا است‏. رییس‏ جمهور در برابر مجلس‏ مسئول‏ اقدامات‏ هیات‏ وزیران‏ است‏.

اصل۱۳۵

 

وزرا تا زمانی‏ که‏ عزل‏ نشده‏ اند و یا بر اثر استیضاح‏ یا درخواست‏ رای‏ اعتماد، مجلس‏ به‏ آنها رای‏ عدم‏ اعتماد نداده‏ است‏ در سمت‏ خود باقی‏ می‏ مانند. استعفای‏ هیات‏ وزیران‏ یا هر یک‏ از آنان‏ به‏ رییس‏ جمهور تسلیم‏ میشود و هیات‏ وزیران‏ تا تعیین‏ دولت‏ جدید به‏ وظایف‏ خود ادامه‏ خواهند داد. رییس‏ جمهور می‏ تواند برای‏ وزارتخانه‏ هایی‏ که‏ وزیر ندارند حداکثر برای‏ مدت‏ سه‏ ماه‏ سرپرست‏ تعیین‏ نماید.

اصل۱۳۶

 

رییس‏ جمهور می‏ تواند وزرا را عزل‏ کند و در این‏ صورت‏ باید برای‏ وزیر یا وزیران‏ جدید از مجلس‏ رای‏ اعتماد بگیرد، و در صورتی‏ که‏ پس‏ از ابراز اعتماد مجلس‏ به‏ دولت‏ نیمی‏ از هیات‏ وزیران‏ تغییر نماید باید مجددا از مجلس‏ شورای‏ اسلامی‏ برای‏ هیات‏ وزیران‏ تقاضای‏ رای‏ اعتماد کند.

اصل۱۳۷

 

هر یک‏ از وزیران‏ مسیول‏ وظایف‏ خاص‏ خویش‏ در برابر رییس‏ جمهور و مجلس‏ است‏ و در اموری‏ که‏ به‏ تصویب‏ هیات‏ وزیران‏ می‏ رسد مسیول‏ اعمال‏ دیگران‏ نیز هست‏.

اصل۱۳۸

 

علاوه‏ بر مواردی‏ که‏ هیات‏ وزیران‏ یا وزیری‏ مامور تدوین‏ آیین‏ نامه‏ های‏ اجرایی‏ قوانین‏ می‏ شود، هیات‏ وزیران‏ حق‏ دارد برای‏ انجام‏ وظایف‏ اداری‏ و تامین‏ اجرای‏ قوانین‏ و تنظیم‏ سازمانهای‏ اداری‏ به‏ وضع تصویب‏ نامه‏ و آیین‏ نامه‏ بپردازد. هر یک‏ از وزیران‏ نیز در حدود وظایف‏ خویش‏ و مصوبات‏ هیات‏ وزیران‏ حق‏ وضع آیین‏ نامه‏ و صدور بخشنامه‏ را دارد ولی‏ مفاد این‏ مقررات‏ نباید با متن‏ و روح‏ قوانین‏ مخالف‏ باشد. دولت‏ می‏ تواند تصویب‏ برخی‏ از امور مربوط به‏ وظایف‏ خود را به‏ کمیسیونهای‏ متشکل‏ از چند وزیر واگذار نماید. مصوبات‏ این‏ کمیسیونها در محدوده‏ قوانین‏ پس‏ از تایید رییس‏ جمهور لازم‏ الاجرا است‏. تصویب‏ نامه‏ ها و آیین‏ نامه‏ های‏ دولت‏ و مصوبات‏ کمیسیونهای‏ مذکور در این‏ اصل‏ ، ضمن‏ ابلاغ‏ برای‏ اجرا به‏ اطلاع‏ رییس‏ مجلس‏ شورای‏ اسلامی‏ می‏ رسد تا در صورتی‏ که‏ آنها را بر خلاف‏ قوانین‏ بیابد با ذکر دلیل‏ برای‏ تجدید نظر به‏ هیات‏ وزیران‏ بفرستند.

اصل۱۳۹

 

صلح‏ دعاوی‏ راجع به‏ اموال‏ عمومی‏ و دولتی‏ یا ارجاع‏ آن‏ به‏ داوری‏ در هر مورد، موکول‏ به‏ تصویب‏ هیات‏ وزیران‏ است‏ و باید به‏ اطلاع‏ مجلس‏ برسد. در مواردی‏ که‏ طرف‏ دعوی‏ خارجی‏ باشد و در موارد مهم‏ داخلی‏ باید به‏ تصویب‏ مجلس‏ نیز برسد. موارد مهم‏ را قانون‏ تعیین‏ می‏ کند.

اصل۱۴۰

 

رسیدگی‏ به‏ اتهام‏ رییس‏ جمهور و معاونان‏ او و وزیران‏ در مورد جرایم‏ عادی‏ با اطلاع‏ مجلس‏ شورای‏ اسلامی‏ در دادگاه‏ های‏ عمومی‏ دادگستری‏ انجام‏ می‏ شود.

اصل۱۴۱

 

رییس‏ جمهور، معاونان‏ رییس‏ جمهور، وزیران‏ و کارمندان‏ دولت‏ نمی‏ توانند بیش‏ از یک‏ شغل‏ دولتی‏ داشته‏ باشند و داشتن‏ هر نوع‏ شغل‏ دیگر در موسساتی‏ که‏ تمام‏ یا قسمتی‏ از سرمایه‏ آن‏ متعلق‏ به‏ دولت‏ یا موسسات‏ عمومی‏ است‏ و نمایندگی‏ مجلس‏ شورای‏ اسلامی‏ و وکالت‏ دادگستری‏ و مشاوره‏ حقوقی‏ و نیز ریاست‏ و مدیریت‏ عامل‏ یا عضویت‏ در هیات‏ مدیره‏ انواع‏ مختلف‏ شرکتهای‏ خصوصی‏، جزء شرکتهای‏ تعاونی‏ ادارات‏ و موسسات‏ برای‏ آنان‏ ممنوع‏ است‏. سمتهای‏ آموزشی‏ در دانشگاه‏ ها و موسسات‏ تحقیقاتی‏ از این‏، حکم‏ مستثنی‏ است‏.

اصل۱۴۲

 

دارایی‏ رهبر، رییس‏ جمهور، معاونان‏ رییس‏ جمهور، وزیران‏ و همسر و فرزندان‏ آنان‏ قبل‏ و بعد از خدمت‏، توسط رییس‏ قوه‏ قضاییه‏ رسیدگی‏ می‏ شود که‏ بر خلاف‏ حق‏، افزایش‏ نیافته‏ باشد.

اصل۱۴۳

 

ارتش‏ جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏ پاسداری‏ از استقلال‏ و تمامیت‏ ارضی‏ و نظام‏ جمهوری‏ اسلامی‏ کشور را بر عهده‏ دارد.

اصل۱۴۴

 

ارتش‏ جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏ باید ارتشی‏ اسلامی‏ باشد که‏ ارتشی‏ مکتبی‏ و مردمی‏ است‏ و باید افرادی‏ شایسته‏ را به‏ خدمت‏ بپذیرد که‏ به‏ اهداف‏ انقلاب‏ اسلامی‏ مومن‏ و در راه‏ تحقق‏ آن‏ فداکار باشند.

اصل۱۴۵

 

هیچ‏ فرد خارجی‏ به‏ عضویت‏ در ارتش‏ و نیروهای‏ انتظامی‏ کشور پذیرفته‏ نمی‏ شود.

اصل۱۴۶

 

استقرار هر گونه‏ پایگاه‏ نظامی‏ خارجی‏ در کشور هر چند به‏ عنوان‏ استفاده‏ های‏ صلح‏ آمیز باشد ممنوع‏ است‏.

اصل۱۴۷

 

دولت‏ باید در زمان‏ صلح‏ از افراد و تجهیزات‏ فنی‏ ارتش‏ در کارهای‏ امدادی‏، آموزشی‏، تولیدی‏، و جهاد سازندگی‏، با رعایت‏ کامل‏ موازین‏ عدل‏ اسلامی‏ استفاده‏ کند در حدی‏ که‏ به‏ آمادگی‏ رزمی‏ آسیبی‏ وارد نیاید.

اصل۱۴۸

 

هر نوع‏ بهره‏ برداری‏ شخصی‏ از وسایل‏ و امکانات‏ ارتش‏ و استفاده‏ شخصی‏ از افراد آنها به‏ صورت‏ گماشته‏، راننده‏ شخصی‏ و نظایر اینها ممنوع‏ است‏.

اصل۱۴۹

 

ترفیع درجه‏ نظامیان‏ و سلب‏ آن‏ به‏ موجب‏ قانون‏ است‏.

اصل۱۵۰

 

سپاه‏ پاسداران‏ انقلاب‏ اسلامی‏ که‏ در نخستین‏ روزهای‏ پیروزی‏ این‏ انقلاب‏ تشکیل‏ شد، برای‏ ادامه‏ نقش‏ خود در نگهبانی‏ از انقلاب‏ و دستاوردهای‏ آن‏ پابرجا می‏ ماند. حدود وظایف‏ و قلمرو مسئولیت‏ این‏ سپاه‏ در رابطه‏ با وظایف‏ و قلمرو مس‏إولیت‏ نیروهای‏ مسلح‏ دیگر با تاکید بر همکاری‏ و هماهنگی‏ برادرانه‏ میان‏ آنها به‏ وسیله‏ قانون‏ تعیین‏ می‏ شود.

اصل۱۵۱

 

به‏ حکم‏ آیه‏ کریمه‏ "و اعدوا لهم‏ مااستطعتم‏ من‏ قوه‏ و من‏ رباط الخیل‏ ترهبون‏ به‏ عدوالله‏ و عدوکم‏ و آخرین‏ من‏ دونهم‏ لا تعلمونهم‏ الله‏ یعلمهم‏" دولت‏ موظف‏ است‏ برای‏ همه‏ افراد کشور برنامه‏ و امکانات‏ آموزش‏ نظامی‏ را بر طبق‏ موازین‏ اسلامی‏ فراهم‏ نماید، به‏ طوری‏ که‏ همه‏ افراد همواره‏ توانایی‏ دفاع‏ مسلحانه‏ از کشور و نظام‏ جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏ را داشته‏ باشند، ولی‏ داشتن‏ اسلحه‏ باید با اجازه‏ مقامات‏ رسمی‏ باشد.

اصل۱۵۲

 

سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر اساس نفی هرگونه سلطفه جویی و سلطه پذیری ، حفظ استقلال همه جانبه و تمامیت ارضی کشور ، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطه گر و روابط صلح آمیز متقابل با دول غیرمحارب استوار است.

اصل۱۵۳

 

هرگونه قرارداد که موجب سلطه بیگانه بر منابع طبیعی و اقتصادی ، فرهنگ ، ارتش و دیگر شؤون کشور گردد ممنوع است.

اصل۱۵۴

 

جمهوری اسلامی ایران سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود می داند و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان می شناسد. بنابراین در عین خودداری کامل از هرگونه دخالت در امور داخلی ملتهای دیگر، از مبارزه حق طلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت می کند.

اصل۱۵۵

 

دولت جمهوری اسلامی ایران می تواند به کسانی که پناهندگی سیاسی بخواهند پناه دهد مگر اینکه بر طبق قوانین ایران خائن و تبهکار شناخته شوند.

منبع : پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری   https://www.president.ir/fa/president/cabinet

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۰۳ ، ۱۴:۵۶
چطور باید به این سؤال نسل جدید پاسخ داد که چرا کشورهای خارجی که حجاب ندارند پیشرفته‌تر هستند؟!
 

در ابتدای پاسخ، نمونه‌ای را به عرض می‌رسانیم که به سادگی از سوی همگان قابل راستی‌آزمایی است.

در منطقه آسیای شرقی، دو کشور «میانمار» و «مالزی» وجود دارند. اولی هم از لحاظ وسعت و هم از لحاظ جمعیت دو برابر دومی است و هر دو کشور نیز به دریاهای آزاد راه دارند. در میانمار اقلیت بسیار کوچکی(کمتر از یک درصد) از مسلمانان وجود دارند که همواره مورد سرکوب و آزار قرار می‌گیرند؛ اما بیشتر بانوان کشور مالزی خود را موظف به رعایت حجاب اسلامی می‌دانند. اگر حجاب، مانعی برای رشد و توسعه بود، به طور طبیعی میانمار باید کشوری بسیار توسعه‌یافته‌تر از مالزی می‌شد، در حالی که آمارها نشان می‌دهد که قدرت اقتصادی مالزی تقریبا هفت برابر میانمار است!

با توجه به نمونه‌ای که اعلام شد، می‌توان پرسید: چه تحقیق علمی توانسته است ثابت کند که یکی از فاکتورهای پیشرفت و توسعه، بی‌حجابی بوده و حجاب مانعی برای توسعه به شمار می‌آید؟!

پیشرفت و توسعه اقتصادی و صنعتی، قوانین و راه‌کارهای مربوط به خود را دارد که هر کشوری با عمل به آنها به پیشرفت و توسعه دست می‌یابد و هر کشوری که بدان عمل نکند از روند توسعه عقب خواهد ماند، و این هیچ ارتباطی با سبک پوشش مردم آن کشور ندارد.

بنابر این، بین حجاب و توسعه و پیشرفت، هیچ ارتباط معناداری وجود ندارد، اگر کشوری با داشتن بانوانی باحجاب از نظر اقتصادی و توسعه عقب مانده، باید علت را در ناکارآمدی برنامه‌های توسعه، مدیران و مسئولان ناکارآمد، سبک زندگی مردم مانند: آداب و رسوم نادرست، اسراف، تجمل‌گرایی، مصرف‌گرایی و برخی عوامل خارج از اختیار؛ مانند فقدان دسترسی به معادن اولیه، دریاهای آزاد، زمین‌های حاصل‌خیز، زلزله‌ها، جنگ‌های تحمیلی و ... دانست.

ضمن آن‌که مردم کشورهای پیشرفته و توسعه یافته نیز بی‌حجاب کامل نیستند؛ بلکه تعریف آنها از حجاب با توجه به دین و باورهای عرفی آنها با تعریف اسلام تفاوت دارد، و اگر بی‌حجابی عاملی برای توسعه بود، اگر کشوری از برهنگان مطلق ایجاد شود، باید در آینده توسعه‌یافته‌ترین کشور باشد!

منبع : اسلام کوئیست نت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۰۳ ، ۱۴:۳۹