حسینیه فاطمیه کاخکی های مقیم تهران

حسینیه فاطمیه کاخکی های مقیم تهران
دراین وبلاگ برنامه ها و فعالیت های مذهبی فرهنگی سیاسی اجتماعی و... حسینیه فاطمیه کاخکی های مقیم تهران و همچنین تفسیر قرآن و روایات اهل بیت (ع) و احکام شرعی و شبهات دینی و.... ارائه می گردد.

۴ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۴ ثبت شده است

  

     -نماز‌های یومیه
    - نماز طواف که پس از طواف واجب خانه‌ی کعبه خوانده می‌شود.
     -نماز آیات که هنگام خورشید گرفتگی و ماه‌گرفتگی و زلزله و امثال آنها خوانده می‌شود.
    - نماز میت که بر بدن مسلمانی که از دنیا رفته، خوانده می شود.
     -نماز قضای پدر و بنابراحتیاط واجب مادر که بر پسر بزرگ واجب است.
    - نمازی که به واسطه‌ی نذر، عهد و قسم یا به واسطه‌ی اجاره واجب ( 1 )  است خوانده شود.

--------------------------------------------------------------------

(1) در واقع آنچه واجب است عمل به نذر، عهد، قسم و اجاره می­باشد، نه اینکه نماز مستحب تبدیل به نماز واجب شده باشد.

 

منبع : رساله آموزشی رهبری

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۱:۵۸

  عبادت یا عبودیت؟ مسأله این است   

عبادت مهمتر است یا عبودیت؟ 

بسیاری عبادت را مشروط می‌کنند و می‌گویند: تا دلیلش را ندانیم انجام نمی‌دهیم!!! 

مثلا: تا ندانیم چرا تراشیدن ریش حرام است… 

 و یا تا ندانیم چرا شستن دست‌ها در وضو از بالا به پایین است… 

و یا ما که بعد از جنابت حمام می‌رویم؛ چرا باید به این ترتیب غسل کنیم  و… 

اما اگر کسی عبودیت داشت “چرا”  نمی‌گوید.   

روایتی فوق العاده مهم و کارگشا: 

قال الإمام الصادق علیه السلام: أمر الله إبلیس بالسجود لآدم، فقال: یا رب وعزتک إن أعفیتنی من السجود لآدم لأعبدنک عباده ما عبدک أحد قط مثلها، قال الله جل جلاله: إنی احب أن اطاع من حیث ارید. 

امام صادق علیه السلام فرمودند: خداوند به ابلیس دستور داد بر آدم سجده کند. او گفت: پروردگارا! سوگند به عزتت که اگر مرا از سجده بر آدم معاف داری تو را چنان پرستشی کنم که هرگز کسی مانند آن تو را نپرستیده باشد. خداوند جل جلاله فرمودند: من دوست دارم آن گونه که اراده می‌کنم اطاعت شوم. 

منبع: بحار الأنوار، جلد ۶۳، صفحه ۲۵۰ 

 داستان

مفضل بن عمر می‌گوید: من و عبدالله بن ابى یعفور خدمت امام رسیدیم. امام براى پذیرایى از ما میوه آورد، اما عبدالله به ایشان عرضه داشت که براى ناراحتى معده‌اش نمى‌تواند چیزى بخورد. 

سپس عبدالله به امام گفت: ((اى امام بزرگوار، شما مى‌دانید که من همواره از شما اطاعت کرده‌ام و هر چه گفته‌اید نه نگفته‌ام ، اگر این انار را نصف کنید و بگویید این نیمه حرام است و نیمه دیگر حلال است من بدون چون و چرا قبول مى‌کنم، چون حرف شما حجت است)). 

امام به او فرمود: ((خدا رحمتش را شامل حالت گرداند)). 

سپس عبدالله بیمارى‌اش و درمان آن را که پزشک گفته باید شراب بخورد را به امام گفت و پرسید: حال چه مى‌فرمایید؟ 

امام صادق علیه السلام به او فرمود: شراب حرام است، هرگز شراب ننوش، این شیطان است که تو را وسوسه مى‌کند و مى‌خواهد به بهانه شفاى دردت، شراب به تو بنوشاند، اگر از شیطان نافرمانى کنى؛ او نیز مأیوس مى‌شود و دست از تو برمى دارد. 

از این سخن امام، عبدالله خوشحال شد و دلش آرام گرفت. از امام خداحافظى کردیم و بازگشتیم. روز به روز حال عبدالله بدتر شد، اقوامش شراب آوردند تا او بنوشد، اما او نخورد. 

مفضل، من شنیده‌ام اگر براى معالجه باشد اشکالى ندارد. 

اگر اشکال نمى‌داشت امام صادق او را منع نمى‌کرد… به هر حال، روزهاى آخر عمرش را در بستر گذراند، پسر عمویش به او گفته بود ((بیچاره، بخور اگر شراب ننوشى مى‌میرى)). عبدالله نیز در جوابش گفته بود ((به خدا قسم یک قطره هم نخواهم نوشید)). چند روزى در بستر ماند و درد را تحمل کرد. خداى متعال هم او را براى همیشه شفا داد. 

منبع: رجال کشى، صفحه ۲۴۷ تا ۲۴۹

منبع : منبرک

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۰:۱۴

  جایی ننوشته است گنهکار نیاید  

شیخ بهایی یکی از دانشمندان بزرگ ایران است. 

ایشان معماری کلی حرم امام رضا علیه السلام را با ظرافت زیادی انجام داده‌اند؛ به طوری که در آن دوران با امکانات کم گلدسته‌ها را طوری طراحی کرده‌اند که از هر طرف گنبد در وسط قرار بگیرد.

داستانک:  

شیخ بهایی پس از طراحی حرم، در هنگام ساخت آن، خود بر کلیه امور نظارت داشته‌اند و تمام مراحل ساخت حرم نیز تحت نظارت و کنترل ایشان انجام می‌شده است. قبل از آن که ساخت حرم به اتمام برسد، برای جناب شیخ سفر مهمی پیش می‌آید. 

شیخ سفارش‌های لازم را به معماران و مسئولان ساخت حرم کرده، بسیار سفارش می‌کنند که کار را متوقف نکنند و ساخت حرم را پیش برده به اتمام برسانند به جز سر در دروازه اصلی حرم (دروازه ورودی به حرم و ضریح مقدس). 

سفر شیخ به درازا می‌کشد و بیش از زمان پیش بینی شده در سفر می‌مانند، هنگامی که از سفر باز می‌گردد و جهت سرکشی کارهای ساخت و ساز به حرم مطهر می‌رسد، با تعجب بسیار می‌بیند که ساخت حرم به پایان رسیده، سر در اصلی تمام شده و مردم در حال رفت و آمد به حرم مقدس هستند. 

شیخ با دیدن این صحنه، بسیار ناراحت می‌شود و به معماران اعتراض می‌کند: «چرا منتظر آمدن من نماندید؟ چرا صبر نکردید؟» مسئول ساخت عرض می‌کند: ما می‌خواستیم صبر کنیم تا شما بیایید، اما تولیت حرم نزد ما آمدند و بسیار تأکید کردند که باید ساخت حرم هرچه سریع‌تر به پایان برسد. 

شیخ بهایی (قدس سره) همراه مسئول ساخت پروژه و معماران نزد تولیت حرم می‌روند و از تولیت در این مورد توضیح می‌خواهند. تولیت حرم نقل می‌کند: چند شب پی در پی آقا امام رضا علیه السلام به خواب من آمده و فرمودند: «کتیبه شیخ بهایی، به در خانه ما زده نشود، خانه ما هیچ گاه به روی کسی بسته نمی‌شود و هر کس بخواهد می‌تواند بیاید.» 

شیخ با شنیدن این حرف، اشک از چشمانش جاری می‌شود و به سمت ضریح می‌رود و ذکر «یا ستار العیوب» بر لبانش جاری می‌شود. ایشان چنین تعریف می‌کند: من می‌خواستم یکی از طلسم‌ها را به صورت کتیبه‌ای بر سر در ورودی حرم بزنم، با این اثر که افرادی که آمادگی لازم را ندارند نمی‌توانند وارد حرم مطهر و حریم مقدس حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام شوند، اما خود آقا نپذیرفتند و در خواب به تولیت آستان از این اقدام ابراز نارضایتی فرمودند. 

دیدم همه جا در صحن و سرایت 

جایی ننوشته است گنهکار نیاید 

بعضی‌ها می‌گویند ما گنهکاریم، رویمان نمی‌شود حرم برویم. اما امام رضا علیه السلام طبیب است. آدم سالم که پیش طبیب نمی‌رود. این ما هستیم که مریض گناهیم و باید به نزد طبیب برویم.

منبع : منبرک

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۰:۱۲

  سکوت  

قال امیرالمومنین علیه السلام:

قرَأْتُ التَّوْرَاهَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ واختَرَت مِنْ کُلِّ کِتَابٍ کَلِمَهً مِنَ التَّوْرَاهِ مَنْ صَمَتَ نَجَا . . . 

تورات و انجیل و زبور و قرآن را خواندم و از هر یک کلمه‏اى انتخاب کردم:  

از تورات این جمله را انتخاب کردم: “هر که سکوت اختیار کند نجات یابد.” 

منبع: تحریر المواعظ العددیه، صفحه: ۳۴۲ 

داستان: 

لقمان حکیم به پسرش گفت: 

“امروز طعام مخور و روزه بگیر، و موقع افطار هرچه از صبح بر زبان آوردی، بنویس. شبانگاه همه آنچه را که نوشتى، بر من بخوان؛ آنگاه روزه‏ات را باز کن و طعام خور.” 

“شبانگاه، پسر هرچه نوشته بود، خواند. دیروقت شد و فرصت افطار گذشت و نتوانست طعام بخورد. 

روز دوم نیز چنین شد و پسر هیچ طعام نخورد. 

روز سوم باز هرچه گفته بود، نوشت و تا نوشته را بر پدر خواند، دیر شد و او نتوانست طعامی بخورد. 

روز چهارم، هیچ نگفت. 

شب، پدر از او خواست که کاغذها را بیاورد و نوشته‏‌ها را بخواند. 

پسر گفت: امروز هیچ نگفته‌ام تا بخوانم. 

لقمان گفت: “پس بیا و از این نان که بر سفره است بخور و بدان که روز قیامت، آنان که کم گفته‏‌اند، چنان حال خوشى دارند که اکنون تو دارى.  

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۰:۱۲