به مناسبت ماه ذی الحجه
برتر از حج
از پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه و اله و سلم نقل شده است:
لَرَدُّ دانَقٍ من حَرامٍ یَعْدِلُ عندَ اللّه ِ سُبحانَهُ سَبعینَ ألفَ حجّهٍ مَبْرورَهٍ.
هر آینه، رد کردن یک دانگ (یک ششم درهم) حرام، نزد خدا برابر است با هفتاد هزار حج پذیرفته.
منبع: مستدرک الوسائل ج: ۱۲ ص: ۱۰۵
امسال ما محروم شدیم از رفتن به حج، اما اگر این عمل را انجام بدهیم ثوابی برایمان نوشته میشود معادل ثواب هفتاد هزار حج قبول شده.
ما در روز میتوانیم دهها بار این کار را انجام بدهیم. گاهی وقتها انسان یک حج میرود معلوم هم نیست آخر قبول شدهاست یا نه. هر کس یک دانگ، یعنی یک ششم درهم پول حرام را رد کند، در پیشگاه خداوند معادل هفتاد هزار حج قبول شده است.
اگر لقمه حرام وارد بدن شد، کار را یکسره میکند، کار را تمام میکند.
داستانک:
شخصی به نام شریک بن عبدالله نخعی بود که از علمای بزرگ زمان خود بود.
مهدی بن منصور عباسی به او گفت: من میخواهم قاضی القضاتی حکومت اسلامی را به شما بدهم.
شریک بن عبدالله گفت: من قبول نمیکنم؛ چون شما حاکم ظالمی هستی، قاضی القضاتی شما هم ظلم است.
گفت: خوب حداقل معلمی بچههای من را قبول کن.
گفت: بچههای تو هم یکی هستند مثل تو؛ درست نمیشوند.
گفت: این دو تا را که قبول نکردی حداقل یک روز ناهار به منزل ما بیا. در قصر یک روز مهمان ما باش.
گفت: باشد؛ این یکی را قبول میکنم.
مهدی بن منصور هم حرامترین غذاها را آماده کرد و برای شریک بن عبدالله آورد.
غذا که تمام شد، شریک بن عبدالله رو کرد به مهدی بن منصور و گفت: شما به من یک پیشنهادی هم داده بودی.
گفت: بله قاضی القضاتی.
شریک گفت: خوب قبولش کردم!
اما این را که با دست راستم گرفتم؛
دست چپم خالی است. یک پیشنهاد دیگر هم دادی.
گفت: تربیت فرزندانم.
گفت: آن را هم قبول کردم!
این ماجرا گذشت و بعد از مدتی، خزانهدار، حقوق شریک بن عبدالله را کمی دیر داد. شریک بن عبدالله خیلی اعتراض کرد.
خزانهدار گفت: تو مگر به ما گندم فروختهای که اینقدر از ما طلبکاری؟
شریک گفت: از گندم مهمتر فروختم؛ من دینم را به شما فروختم.
منبع:منبرک